چکیده:
بدون تردید معاد جسمانی یکی از چالشبرانگیزترین مباحث اعتقادی در تاریخ اندیشه کلامی و فلسفی ما است و صدرالمتالهین به یاری اصولی برآمده از نظام فلسفی خود توانسته آن را به کرسی اثبات و تبیین عقلی و فلسفی بنشاند. معاد شناسی ملاصدرا معطوف به اثبات سه مطلب است: اول اثبات عینیت بدن اخروی و دنیوی، دوم اثبات اینکه آخرت از منشآت نفس و ناشی از خلاقیت آن است، سوم اثبات سیر صعودی نفس. مسئله اصلی این مقاله این است که فارغ از همسانی فراوانی که در تصویر معاد جسمانی در آثار گوناگون ملاصدرا دیده میشود، شمار اصول مورد استفاده او در این آثار متفاوت بوده و از شش تا دوازده اصل را دربر میگیرد. پرسش مهم این است که اصول مورد نیاز صدرا برای تقریر نظریه معاد جسمانی کدام است و چرا تعداد این اصول در آثار صدرا متفاوت است و آیا تفاوت اصولی که در آثار ملاصدرا مشاهده میشود ناشی از زمینه خاص بحث در آن اثر بوده یا واقعا تفاوت اساسی بوده، به تعبیر دیگر آیا با توجه به این اختلاف، تغییری در نظریه معاد جسمانی داده شده است؟
مقاله حاضر درصدد تبیین دقیق این اصول و مقایسه تطبیقی آن در آثار گوناگون ملاصدراست و نتیجه خواهیم گرفت که سر افزایش و کاهش این اصول، در عواملی مانند مختصر یا مفصل بودن کتابهای اوست، همچنین توام و آمیخته بودن چند اصل در برخی آثار ملاصدرا میتواند نکتهای کلیدی و مهم تلقی گردد.
خلاصه ماشینی:
ملاصدرا معتقد است که اضافه نفس به بدن ذاتی نفس است و نفس در آخرت نیز دارای بدن است و نفوس اخروی با ابدان محشور میشوند و از آنجایی که دار آخرت نشأت ماده و حرکت و فناء و زوال نیست و بدن در هر نشأت باید احکام همان نشأت را دارا باشد، بنابراین برای اثبات حشر اجساد و تحقیق این اصل مهم که : عقلا و عرفا فرد محشور در آخرت به اعتبار نفس و بدن همان انسان موجود در دنیاست ، درصدد اثبات بدن اخروی برآمده است و اثبات کرده است که دار آخرت منحصر به عالم روح صرف نیست بلکه مرتبه ای از عالم آخرت را عالم ارواح جسمانی تشکیل میدهد و بین بدن مادی دنیوی و بدن مثالی اخروی تباینی نیست و تفاوت آنها به شدت و ضعف و کمال و نقص است به این معنا که بدن دنیوی مستعد فساد و بدن اخروی باآنکه محسوس و متقدر است غیرقابل فنا و دارای بقا و ثبات است .
پس جزئی و متشخص بالذات نحوه وجود شیء است و آنچه در عرف عوارض مشخصه نامیده میشوند مانند کم و کیف و این و وضع و غیر آن، از نشانه ها و امارات و لوازم هویت شخصی وجودی شیءاند نه از مقومات آن، پس جایز است که این مشخصات پیوسته از شخص به شخص و از صنف به صنف تبدل یابند، اما از آنجاییکه تشخص هر شیء به وجود مخصوصی است که در هر حالی دارد، هویت شیء در همه دوره وجود ثابت و تغییرناپذیر میماند؛ زیرا ملاک بقای هویت شخص همان وجود خاص به اوست که در جمیع نشأت موجود است (ملاصدرا، الحکمه المتعالیه ، ٩/ ١٦١؛ شرح بر زاد المسافر، ١٦١؛ المبداء و المعاد، ٥٠٠؛ مفاتیح الغیب ، ٥٩٦؛ عرشیه ، ٢٤١و ٧٠؛ الشواهد الربوبیه ، .