خلاصه ماشینی:
سه نکتهی اصلی در دیدگاه فورستر وجود دارد که برگرفته از عقاید دیویی است و به دیدگاه او انسجام و جهت بخشیده است: اول آنکه او از دریچهای جدید به برنامهریزی عمومی مینگرد و هدف او بازسازی ارتباط میان ذینفعان با منافع متضاد و متکثر و همچنین، کاهش نابرابریهای گسترده در بدنهی قدرت است؛ دوم آنکه فورستر تعریفی جدید از نقش برنامهریز ارائه میدهد و برنامهریزان را در عملی مشارکتی، شمولگرا و جمعی دخیل میکند و درنهایت، او تلاش دارد تا آگاهانه مشارکتکنندگان را در برخورداری از قدرتی مردمی توانمند سازد (Wagenaar, 2011).
بر این اساس، فیشر و فورستر (1993) خطوط اصلی نظریهی برنامهریزی ارتباطی را چنین خلاصه کردهاند: تعاملی بودن و تفسیرپذیری فرایند برنامهریزی؛ وجود اجتماعات محلی متضاد با شکلهای دانش، روشهای استدلال و ارزشگذاری مخصوص به خود؛ ضرورت وجود گفتوگوی محترمانه برای ایجاد فرصت تبادلنظر بین اجتماعات در تضاد؛ ضرورت ایجاد عرصههای جدید در برنامهریزی؛ ضرورت فراخواندن همهی ابعاد دانش، فهم، درک، تجربه و قضاوت به عرصهی عمل؛ ضرورت پابرجایی ظرفیت انتقادپذیری و بیان ایده در طول فرایند گفتوگو با کمک معیارهای هابرماس برای گفتوگوی آرمانی (درک، صداقت، مشروعیت و حقیقت)؛ ضرورت به خدمت گرفتن کثرتگرایی دموکراتیک در عمل برنامهریزی؛ کمک گرفتن از مشاوره و مذاکره برای بحث و چانهزنی؛ انتقاد و شفافسازی برای دستیابی به وفاق جمعی؛ کمک به برنامهریزان برای یافتن راههایی مبتنی بر تلاش دوطرفه و درک متقابل (Fischer & Forester, 1993: 242-244).