چکیده:
انقلاب اسلامی، نخستین انقلاب مذهبی عصر حاضر یا به تعبیر دیگر اولین قیام بزرگ علیه نظامهای زمینی و مدرنترین شکل قیام بود. در فرایند انقلاب اسلامی، گفتمانی هژمونیک شکل گرفت که با تمامی بداعتش ریشه در سنت دیرینه اسلام داشت.که در بستر انقلابی، اسلام دینی تعریف شده بود که سیاستش در عبادتش و عبادتش در سیاستش مدغم است، احکام اخلاقیش هم سیاسی است، قدرت را نیز در یک رابطه سازواره با معرفت دینی عرفانی تعریف کرده بود. در این نوشتار بر آنیم الزامات انقلابی بودن و انقلابی ماندن در اندیشه حضرت امام خمینی<و رهبر معظم انقلاب که همان وفاداری و تاکید بر دوگانه جمهوریت و اسلامیت است را مورد پردازش قرار دهیم. در این نوشتار این دو عنصر اساسی در انقلاب اسلامی و مورد تاکید بنیانگذار نهضت اسلامی را بعنوان مبنا و چارچوب بحث خود قرار داده و ویژگیهای مورد نظر را تشریح مینمائیم.
خلاصه ماشینی:
جمهوریت و دموکراسی از نظر امام سه ركن اساسی داشت: مشارکت مردم در مسائل سیاسی و سهیم بودن آنها در حاکمیت و سرنوشت خود و تعیین مسئولان نظام است.
امام خمینی نیز در این مورد میفرماید: تعیین نظام سیاسی با آراء مردم صورت میگیرد، ما طرح جمهوری اسلامی را به آراء عمومی میگذاریم.
ایشان مشروعیت حکومت در عصر ائمه معصومین را به اجازه رهبر اسلامی منصوب شده از سوی خداوند تبارک و تعالی، یعنی ائمه، منوط میدانست و بر این اساس در عصر غیبت مسئله ولایت فقیه را مطرح مینمود كه نایب امام معصوم است و در صورت بركناری آنها از حكومت، آن حكومت طاغوت تلقی میشد؛ درواقع اگر کارها به اذن فقیه انجام نشود، طاغوت است و طاغوت زمانی از بین میرود که به اذن خداوند تبارک و تعالی افرادی منصوب شوند.
در جمهوری اسلامی و به میمنت انقلاب اسلامی که بر پایه سه رکن رهبری فقیه، حضور گسترده ملت مسلمان و با تکیه بر مکتب اسلام به پیروزی رسید، نظریه ولایت فقیه در چارچوب نظام جمهوری اسلامی و با تصویب قانون اساسی شکل گرفت و واقعیت پیدا کرد.
چون ولایت فقیه امانتی است الهی، رای و انتخاب مردم در ثبوت آن نقشی ندارد و چنان نیست که اگر مردمی رای ندادند، او امام و ولی امر نباشد و دخالتش در امور غاصبانه باشد (طاهریخرمآبادی، ص94).
این ولایتی که به فقیه نسبت میدهیم آن چیزی است که خداوند برای فقیه تعیین کرده و امام زمان بیان فرموده است، نه اینکه مردم به او ولایت داده باشند (مصباح، 1378: 76).