چکیده:
در این مقاله قصد داریم تا جایگاه تعقّل و اندیشیدن درباب مسائل ایمانی را از دیدگاه علامه طباطبایی و گابریل مارسل بکاویم. جایگاه و کارکرد عقل در مسائل ایمانی همواره مورد توجه فیلسوفان و اندیشمندان بوده است و نقشی سرنوشتساز در تعیین مسیر الهیات داشته است. علامه طباطبایی و گابریل مارسل نیز توجه ویژهای به مسائل ایمانی و تعقّل و جایگاهِ آن در مورد این مسائل داشتهاند. مارسل، در مواجهه با پیچیدگیهای مسائلِ ایمانی به نقد نوع اندیشیدن در مورد این مسائل میپردازد و نوع جدیدی از اندیشیدن را مطرح میکند که جزئی و شخصی است و برای درک حقایق ایمانی کارساز است. از نظر مارسل، تفاوت میان مسائل ایمانی و منطقی ماهوی است و اندیشۀ انتزاعی ویژۀ مسائل منطقی است، اما علامه طباطبایی با مستقل دانستن عقل در درک حقایق، قلمرو این اندیشه را بسیار گسترده تعریف میکند؛ بهطوریکه اندیشۀ ایمانی ذیل اندیشه عقلی قرار میگیرد. ایشان با ذاتی و قطعی دانستن حجیّت عقل، منزلت عقل را بسیار والا برمیشمارند و بر خلاف مارسل، قائلاند که تفاوت مذهب و فلسفه، روشی است و ایندو هدفِ مشترکی را دنبال میکنند که همان درکِ حقایق است. روشِ این مقاله، بیان دیدگاه این دو فیلسوف، در این زمینه و سپس مقایسه آنها با یکدیگر است.
خلاصه ماشینی:
از نظر مارسل ، تفاوت ميان مسائل ايماني و منطقي ماهوي اسـت و انديشـۀ انتزاعي ويژٔە مسـائل منطقي اسـت ، اما علامه طباطبايي با مسـتقل دانسـتن عقل در درک حقايق ، قلمرو اين انديشــه را بســيار گســترده تعريف ميکند؛ به طوريکه انديشــۀ ايماني ذيل انديشــه عقلي قرار ميگيرد.
مقايسه مفهوم تعقل و انديشيدن نزد علامه طباطبايي و گابريل مارسل علامـه در تفســـير الميزان در ذيل آيه ۲۴۲ ســـورٔە بقره معناي لفظي و اصـــطلاحي عقل را بســـتن و گره زدن معرفي ميکند: کلمه عقل در لغت به معناي بســتن و گره زدن اســت و به همين مناســبت ادراکاتي هم که انسـان دارد و آنها را در دل پذيرفته و پيمان قلبي نسـبت به آنها بسـته ، عقل ناميده اند و نيز مدرکات آدمي را و آن قوه اي را که در خود سـراغ دارد و به وسيله آن خير و شر و حق و باطل را تشخيص ميدهد، عقل ناميده اند (طباطبايي، ۱۳۷۴، ج ۲، ص ۳۷۱).
قلمرو مدرکات عقل از منظر علامه طباطبايي و گابريل مارسل در ديـدگـاه علامـه ، عقـل ميتوانـد بـه درک کـامل مســـائل اعتقادي و اخلاقي و کليات فروع دين برسد، اما در جزئيات احکام خير و در اين مورد نيازمند وحي است : اگر چه از راه عقل مي توان مسـائل اعتقادي و اخلاقي و کليات مسـائل عملي(فروع دين ) را به دســت آورد، ولي جزئيات احکام نظر به اينکه مصــالح خصــوصــي آنها در دســترس عقل قرار ندارند از شعاع عمل آن خارجند (طباطبايي، ۱۳۸۸ب ، ص ۷۵).