چکیده:
رمانتیسیسم، در تعریف، اصول، گرایش، دستهبندی و مضمون، تقابلپذیر و تضّادگراست. از مضامینی که در مواجهه با تضّادگرایی رمانتیسیسم دچار تقابل و دوگانگی میشود، مرگ و مرگاندیشی است. این مضمون در شعر رمانتیک فارسی در دو شکل سیاه و سپید ظاهر شده است. نمونة اعلای مرگاندیشی سیاه را در شعر نصرت رحمانی میتوان دید و در مقابل او، سهراب سپهری، سپیداندیشترین شاعر رمانتیک در این حوزه است. بر این اساس اشعار آنها بهشیوة تحلیل محتوا مورد بررسی قرار گرفت و آشکار گردید که دو شاعر علاوهبر آن که در مضمون مرگ دو خطّ فکری متضّاد با یکدیگر دارند، این تضّاد در درون شعرشان نیز بروز و ظهور دارد بدینمعنی که رحمانی در عین سیاهاندیشی گاه سپیداندیش و سپهری در عین سپیداندیشی، گاه سیاهاندیش است. تضّاد فکری، عامل نزدیکی دو شاعر به یکدیگر نیز بود. رحمانی در مواجهه با شکست آرمانهای اجتماعی ناشی از کودتای ۲۸مرداد۱۳۳۲، متأثّر شدن از شعر اروپا، توجّه به آثار صادق هدایت، پذیرش سیاهاندیشی بهعنوان یک هنر و بهرهگیری از رئالیست در بطن رمانتیسم را برگزیده است. امّا سهراب سپهری بهسبب گرایش به عرفان ذن و خراسان، با نگاهی مثبت و سفید به مقولة مرگ میپردازد. رحمانی در چهار دفتر آخر(میعاد در لجن، حریق باد، پیاله دور دگر زد، بیوة سیاه) گاه تصاویری مثبت از مرگاندیشی ارائه میکند. تصاویر منفی و خاکستری مرگاندیشی سپهری، مربوط به آغاز شاعری و سرودههای دو دفتر اوّل او با نامهای "مرگ رنگ" و "زندگی خوابها"ست. سپهری در این اشعار تحت تأثیر سبک غالب رایج در دورة خویش بوده است.
خلاصه ماشینی:
نمونۀ اعلای مرگ اندیشی سیاه را در شعر نصرت رحمانی می توان دید و در مقابل او، سهراب سپهری ، سپیداندیش ترین شاعر رمانتیک در ایـن حوزه است .
بر این اساس اشعار آنها به شیوة تحلیل محتوا مورد بررسی قرار گرفت و آشکار گردیـد کـه دو شاعر علاوه بر آن که در مضمون مرگ دو خط فکری متضاد با یکدیگر دارند، این تضـاد در درون شعرشـان نیز بروز و ظهور دارد بدین معنی که رحمانی در عین سیاه اندیشی گاه سپیداندیش و سپهری در عـین سـپید- اندیشی ، گاه سیاه اندیش است .
»(ولـک ، ۱۳۷۷، ص ۷) در تقسـیم بنـدی از رمانتیسیسم نیز به تقسیماتی که گاه در مقابل هـم انـد برمـی خـوریم از جملـه : فـردی و اجتماعی ، انقلابی (اتوپیایی ) و اعتزالی ، سیاه و سپید(جعفری ، ۱۳۷۸، صص ۱۷۲-۱۶۶) این است که گفته اند: رمانتیسم در بدو شکل گیری و یـا حتـی در ماهیـت خـود بـا پارادوکسی روبه رو می شود که هرگـز نمـی توانـد از آن دوری بجویـد و همـواره بـدان مبتلاست .
نگارندگان این مقـاله در صـدد آنند که با بررسی تفاوت اندیشة سهراب سپهری و نصرت رحمانی دربارة مرگ ، ضمن بررسی و تحلیل مضمون مرگ اندیشی و علل آن ، به واکاوی دوگانگی نگاه در درون آثار خودشان نیز بپردازند تا نمایانگر یکی از خصـایص رمانتیسیسم یعنی تضاداندیشی و تقابل گرایی باشند.