چکیده:
بین علم و تکنولوژی تمایز مفهومی مهمی وجود دارد، همچنین آنچهاز آن با عنوان ’علم کاربردی‘یاد میشود، از نظر معرفتشناختی مفهومی زائد است؛ این مقوله در ذیل مقوله تکنولوژی میگنجد. در مقالۀ حاضر دربارۀ زمینههای فلسفی خلط علم و تکنولوژی بحث میکنیم و توضیح میدهیم که یکی دانستن آن دو، نه تنها یک خطای معرفتشناسانه محسوب میشود، بلکه نتایج و تبعات نامطلوب نظری و عملیعدیدهای نیز به بار میآورد که تأثیر خود را در کاوشهای معرفتی و نیز سیاستگذاریها در حوزه علم و تکنولوژی آشکار میسازد.
خلاصه ماشینی:
اما «خطا» در این دو مورد تفاوت جدی دارد: در اولی ناظر به گمانهها دربارۀ ظرفیتهای موجود در واقعیت است، درحالیکه در دومی مقصود سازوکار نادرستی است که ازسوی ما برای حل یک مسئلۀ عملی پیشنهاد شده است.
بااینحال، علم میتواند نقشی نقادانه و سلبی در پیشرفت تکنولوژی داشته باشد و بهقول پوپر (1944: part 2) مرز آنچه را نشدنی است به تکنولوژی میآموزد، به این صورت که مشخص میکند چه راهها و فعالیتهایی را نمیتوان در حیطۀ عمل دنبال کرد.
5. زمینههای فلسفی خلط علم و تکنولوژی آنچه دربارۀ تمایز بین علم و تکنولوژی گفتیم درزمینۀ دیدگاه واقعگرایانه به علم معنا پیدا میکند، بهخصوص واقعگراییای که عقلگرایی نقاد نمایندۀ آن است؛ زیرا در نگرش واقعگرایانه است که صدق درمعنای تطابق دعاوی گمانهزنانۀ ما با واقعیت نقش و اهمیت دارد.
در نگاه اول، این آرزو وسوسهکننده بهنظر میرسد که بتوانیم با الگوریتمهای استقرایی تشخیص دهیم کدام نظریه موفق است، اما چنین نگاهی نهتنها جنبۀ هیجانانگیز و ماجراجویانۀ علم را از بین میبرد، بلکه رشد آن را نیز محدود به حدودی میکند که یک الگوریتم خاص قادر است الگوهایی را که ازپیش در آن تعبیه کردهاند شناسایی کند.
فلسفۀ کوهن نیز بهدلیل کنارگذاشتن صدق بستر مناسبی برای ابزارگرایی فراهم میکند و بیجهت نیست که قسمت عمدۀ فعالیت علمی در دورۀ علم متعارف از نوع تکنولوژی است.
در نمونهای دیگر، لاتور با تأکید بر ماهیت ساختی و رقابتی علم و تکنولوژی تمایز اساسی بین این دو را رد میکند (Radder 2009: 83)، ولی این خلط او از نظر منتقدان آثار او مغفول مانده است (Forman 2007: 6).