چکیده:
هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه کمالگرایی و منبع کنترل سلامت در بیماران وسواس فکری-عملی و بیماران افسرده انجام شد. روش: روش پژوهش علی-مقایسهای و جامعه آماری کلیه بیماران سرپایی مراجعه کننده به مرکز نگهداری بیماران روانی همراه، زیر نظر سازمان بهزیستی شهر کرج به تعداد 287 نفر در سال 1395 بود. از میان آنها 60 بیمار وسواسی و 60 بیمار افسرده که واجد ملاکهای پژوهش بودند؛ به شکل در دسترس انتخاب شدند و پرسشنامههای مقیاس کمالگرایی چند بعدی فراست، مارتن، لهارت و روزنبلیت (1990) و مقیاس چند وجهی منبع کنترل سلامت والستون، والستون و دولیس (1978) را تکمیل کردند. دادهها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس چند متغیره و یک راهه تحلیل شد. نتایج: نتایج نشان داد که بیماران وسواسی از کمالگرایی (12/18 =F، 001/0 =P) و مولفه نگرانی درباره اشتباهها (45/17 =F، 003/0 =P)، انتظارات والدین (34/11 =F، 01/0 =P)، تردید در کارها (26/28 =F، 0001/0 =P)، معیارهای فردی (67/10 =F، 01/0 =P)، انتقادگری والدین (32/16 =F، 004/0 =P)، تمایل به نظم و سازماندهی (58/18 =F، 002/0 =P) و نیز از منبع کنترل سلامت درونی (28/61 =F، 001/0 =P)، منبع کنترل سلامت مربوط به افراد موثر (54/79 =F، 0001/0 =P) و منبع کنترل سلامت مربوط به شانس (23/63 =F، 001/0 =P) بالاتری نسبت به بیماران افسرده برخوردارند. بحث و نتیجهگیری: بهنظر میرسد سطوح بالاتر کمالگرایی و مولفههای آن در بیماران وسواسی منجر به فعالسازی رفتاری و ذهنی آنها میشود؛ به همین جهت از منبع کنترل سلامت بهتری نسبت به افراد افسرده برخوردارند. از این رو پیشنهاد میشود برای پیشگیری از افسردگی و درمان آن برنامههایی برای فعالسازی رفتاری تدوین شود.
خلاصه ماشینی:
بحث و نتيجه گيري: به نظر ميرسد سطوح بالاتر کمال گرايي و مؤلفه هاي آن در بيماران وسواسي منجر به فعال سازي رفتاري و ذهني آن ها ميشود؛ به همين جهت از منبع کنترل سلامت بهتري نسبت به افراد افسرده برخوردارند.
کمال گرايي ١ نقش مهمي در سبب شناسي، حفظ و مسير آسيب هاي رواني دارد و با مکانيزم هايي از جمله معيارهاي افراطي که باعث ايجاد قوانيني انعطاف ناپذير براي عملکرد ميشود (زرگر، مرداني و مهرابي زاده هنرمند، ١٣٩١) و نيز از طريق رفتارهايي همچون اجتناب و ارزيابي مکرر عملکرد، سوگيريهاي شناختي همچون افکار دو مقوله اي، توجه انتخابي به شکست و افزايش معيارها در مورد دستاوردها برجسته ميشود (کيان پور قهفرخي، مروج ، علي مدد و زنديان ، ١٣٨٩).
Health Locus of Control (HIC) ساختار اوليه منبع کنترل سلامت از نظريه يادگيري اجتماعي راتر ١٩٩٦ اقتباس شده است ؛ بر اين اساس يادگيري در فرد بر پايه تقويت هاي گذشته انجام ميشود و طي آن افراد انتظارات ويژه و عمومي را در خود شکل ميدهند (هاپرت ، سيمپسون ، نيسن سون ، ليبوويتز و فوآ، ٢٠٠٩).
نتايج آزمون تحليل واريانس يک راهه در مورد تفاوت کمال گرايي و منبع کنترل سلامت و ابعاد آن ها در دو گروه بيماران وسواسي و افسرده (به تصویر صفحه رجوع شود) نتايج جدول ٣ نشان ميدهد که تفاوت در متغيرهاي نگراني درباره اشتباه ها (٠/٠٠٣ =P)، انتظارهاي والدين (٠/٠١ =P)، ترديد در مورد کارها (٠/٠٠٠١ =P)، معيارهاي فردي (٠/٠١ =P)، انتقادگري والدين (٠/٠٠٤ =P)، تمايل به نظم و سازماندهي (٠/٠٠٢ =P) و کمال گرايي (٠/٠٠١ =P) بين بيماران دچار وسواس فکري-عملي و بيماران دچار افسردگي معنادار و گروه بيماران دچار وسواس فکري-عملي در همه ابعاد مذکور نمره هاي بالاتري نسبت به بيماران دچار افسردگي به دست آورده اند.