چکیده:
ابنحزم، علی بن احمد، فقیه و اصولی قرن پنجم، اهل اندلس و پیرو مذهب ظاهری بود؛ از نظر او، اجتهاد، تلاش برای یافتن احکام از ظاهر نصوص و بر عامی واجب است؛ تفکر او، بر پایه سه اصل «وجود تمامی احکام در ظاهر نصوص»، «وجوب یادگیری احکام، بر تمامی افراد جامعه» و «تحریم تقلید» استوار است؛ اجتهاد عامی را به استفتای حکم صریح خدا و پیامبر، از عالم شرعی تعریف کرده است و اگر به آن تصریح کرد، برایش لازم الاجرا میشود، وگرنه آراء فقهی صحابی و غیرصحابی از نظر شرعی معتبر نیست. در این مقاله به روش کتابخانهای، تحلیلی، توصیفی «اجتهاد عامی در دیدگاه ابنحزم» تبیین و ارزیابی شده است که لازمه «وجود تمامی احکام در نصوص شرعی» اباحه امور غیرمنصوص است و آن، با واقع عصر صحابه و تمام عصور بعد از آنان، سازگاری ندارد، بلکه برداشت فقیه از نصوص، امری اجتنابناپذیر و حداقل در حق خودش حجت است. عامی، گرچه در انتخاب فقیه معتمد خود، نوعی اجتهاد دارد، ولی نامگذاری استفتای او از فقیه درباره حکم خدا و پیامبر، به اجتهاد، نوعی تسامح است و مصطلح رایج علمای فقه و اصول نیست و گاهی منجر به چالشهای عبادی و اجتماعی میشود، که خسارت آن، بسی فراتر از قبول تقلید است.
خلاصه ماشینی:
ز ـ آگاهی از موارد اختلاف و اجماع علما، برای فقیه ضروری نیست ولی آن را بداند خوب است، زیرا بنابر آیه «أطیعوا الله وأطیعوا الرسول وأولی الأمر منکم فإن تنازعتم فی شیء فردوه إلی الله والرسول: از خدا، پیامبر و صاحبنظرانتان اطاعت کنید پس اگر در چیزی اختلاف داشتید، آن را به خدا و پیامبر ارجاع دهید» (نساء، 59) فقط نصوص کتاب و سنت حجت است و وظیفه اولوالامر، فقط نقل دستورات شارع است و اطاعت از برداشتهای آنان، در صدور احکام برای امور غیرمنصوص، جایز نیست، لذا شناخت موارد اختلاف و روش ارجاع آنها به قرآن و سنت ضروری نیست، چون حجت نیستند.
عمل به حدیث غیرصحیح، به گمان صحت آن، برای مجتهد مخطئ، یک اجر دارد، زیرا اجتهاد کرده است و فتوا و عمل به نص عام، بدون اطلاع از مخصص آن، صحیح است، ولی تخصیص کردن، بدون دلیل شرعی و از روی بیتوجهی به ظاهر نص، گناه است، گرچه بعدا واقعی بودنش، آشکار شود (همان، 6/155ـ154) از نظر او، «اهل الذکر» در آیه «فاسألوا اهل الذکر إن کنتم لا تعلمون: پس اگر نمیدانید از اهل ذکر بپرسید» (نحل، 43؛ انبیاء، 7) راویان کتاب و سنت هستند (همان، 6/119)، زیرا مطابق آیات «إنا نحن نزلنا الذکر وإنا له لحافظون: قطعا ما، قرآن را نازل کردیم و حافظ آن هستیم» (حجر، 9) و «وأنزلنا إلیک الذکر لتبین للناس ما نزل إلیهم: و قرآن را به سوی تو نازل کردیم تا آنچه برای مردم نازل شده است، تبیین کنی» (نحل، 44) پس واژه «الذکر» قرآن و سنت است (همان، 1/121) و بنابر انحصار حجیت کتاب و سنت، وظیفه اهل ذکر، فقط نقل احکام آنهاست (همان، 6/119) و در آیه «یا أیها الذین آمنوا أطیعوا الله وأطیعوا الرسول وأولی الأمر منکم: ای کسانی که ایمان آوردهاید!