چکیده:
نسبت دین و اخلاق و اینکه آیا احکام اخلاقی از دین اخذ شدهاند یا زیربنایی مستقل از دین دارند در طول تاریخ یکی از دغدغههای جدّی اندیشمندان محسوب شده و ثمرات قابل توجّهی بر آن مترتّب گردیده است، این مختصر در جهت تبیین رابطه بین دین و اخلاق از دیدگاه اسلام، نظریات اندیشمندانی چون سقراط، آدامز و کانت از عالم غرب و نظریّهی عدلیه و استاد مصباح در عالم اسلام را بررسی نموده، و ضمن نقد نظریّهی سقراط، آدامز و کانت، به تبیین نظریّهی استاد مصباح به عنوان جامعترین نظریّه در این باب پرداخته و آن را مطابق با مبانی اسلام دانسته است. همچنین نظریّهی اخلاق سکولار نیز به طور مختصر تبیین شده و مورد نقد قرار گرفته است.
خلاصه ماشینی:
بررسي تطبيقي نظريات كانت، آدامز و استاد مصباح در باب نسبت دین و اخلاق رحيم دهقان سيمكاني چكيده نسبت دین و اخلاق و اينكه آيا احكام اخلاقي از دین اخذ شدهاند يا زيربنايي مستقل از دین دارند در طول تاريخ يكي از دغدغههاي جدّي انديشمندان محسوب شده و ثمرات قابل توجّهي بر آن مترتّب گرديده است، اين مختصر در جهت تبيين رابطه بين دین و اخلاق از ديدگاه اسلام، نظريات اندیشمندانی چون سقراط، آدامز و كانت از عالم غرب و نظريّهی عدليه و استاد مصباح در عالم اسلام را بررسی نموده، و ضمن نقد نظريّهی سقراط، آدامز و کانت، به تبیین نظريّهی استاد مصباح به عنوان جامعترین نظریّه در این باب پرداخته و آن را مطابق با مبانی اسلام دانسته است.
و البته اشكال اساسي گفتار آدامز اين است كه بايد پاسخ دهد كه از كجا به عشق و محبّت خدا نسبت به بشر اذعان ميكند؟ از كجا قبول كرده كه خداوند در حق بشر ظلم نميكند تا سپس بتواند نتيبجه بگيرد كه هر آنچه خدا گفته همان خوب است؟ آيا چيزي غير از عقل است كه حكم ميكند خدا ظلم نميكند؟ تا حدودي ميتوان با آدامز و همفكرانش همراهي كرد؛ چراكه انسان مخلوق است و از آن جهت كه مخلوق هست محدود بوده و توانايي درك خوب و بد همه چيز را با عقل خود ندارد، امّا اينكه عقل را ناديده گرفته و صرفاً ملاك حُسن و قبح را در اوامر الهي خلاصه كنيم، به نظر ميرسد به دستگاه عقل بشر ظلم كردهايم؛ زیرا گزارههايي از قبيل «خداوند بخيل نيست» يا «خدا ظلم نميكند» يا «خدا دروغ نميگويد» را عقل به راحتي درك ميكند، از آنرو كه دستگاه عقل كه در وجود بشر نهاده شده، جوانب مختلف را ميسنجد و پس از بررسي كامل، در مييابد كه يك موجود واجبالوجود كه از هر جهت بينياز است محال است ظلم كند؛ چراكه ظلم كردن يا ناشي از بخل است، يا ناشي از جهل است، يا ناشي از حسادت است، يا ناشي از نياز است و ...