چکیده:
هدف این پژوهش عبارت است از ارائه چارچوب اولیه جامعی برای روانشناسی اسلامی (قرآنبنیان)، بهعنوان یک «مکتب روانشناختی»؛ پرسش اصلی پژوهش این است که روانشناسی اسلامی بهعنوان یک مکتب، چه نوع «محتوا»، «ساختار» و «نقشه راه»ی خواهد داشت؟ برای پاسخگویی به این سؤال، تاریخچه و ادبیات «روانشناسی اسلامی» گردآوری و از راه فراتحلیلی نظری (نه آماری) بررسی شد؛ بعضی از یافتههای پژوهش عبارت است از: 1. مسائل و موضوعات پژوهش باید از جامعه و متون اسلامی اخذ شود؛ 2. روانشناسی اسلامی، دارای «مفاهیم اساسی» ویژه خود است؛ 3. تفاوتها و تشابههای آشکاری با روانشناسی معاصر دارد؛ 4. محقق شدنِ روانشناسی اسلامی، نقشه راهی دارد که تمام ارکانِ یک مکتبِ روانشناختی (تعریف، موضوع، روش، اهداف نظری، اهداف کاربردی، مسائل، مفاهیم اساسی، ارتباطش با دیگر علوم اسلامی و انسانی) را به صورت منسجم در کنار هم ترسیم میکند.
This research aimed to present an elementary comprehensive framework for Islamic psychology (Quran-Based) as a psychological school. The main question of this research was what kind of content, structure, and roadmap Islamic psychology would have. For replying that question, first, the history and literature of Islamic psychology were collected and then they were reviewed through a theoretical (not statistical) meta-analysis method. Some of the findings include a) the research problems and subjects should be obtained from the Islamic society and texts; b) Islamic psychology has its own basic concepts; c) Islamic psychology has obvious differences and similarities in comparison to contemporary psychology; and d) Islamic psychology has a roadmap which coherently brings together all components of a psychological school (such as definition, subject, method, theoretical objectives, applied objectives, problems, basic concepts, and its relation with other Islamic and human sciences).
خلاصه ماشینی:
، بسیار آشکار و شفاف باشد، ولی در سطحی عمیقتر باید ایمان در عمق وجود افراد، در ارزشها، هنجارها و رفتارهای اجتماعی، در قوانین و مقررات اجرایی، در نهادها و سازمانها و در تمام کوچه و بازار، درونی شود و بهعنوان فرهنگ غالب و مطلوب جریان یابد؛ اما برای رسیدن به این منظور، باید از علوم انسانی اسلامی استفاده شود؛ اگر علوم انسانی در جامعه ما، بهگونهای دریافت، اسلامی و بومی شوند که از یافتههای درست آن به اندازه کافی بهرهمند شویم و از آسیبهای آن در امان بمانیم، میتوانیم کمکم به «جامعهسازی اسلامی» نزدیک شویم؛ این پژوهش تلاش میکند تا این دغدغه را تنها در حیطه «روانشناسی اسلامی» به بحث و بررسی بگذارد.
اکنون، دیگر پژوهش درباره «روانشناسی دینی» در سطح پژوهشگاهی و دانشگاهی انجام میپذیرد؛ آیتالله محمدتقی مصباح یزدی، آیتالله سیدمحمد غروی و سپس شاگردان آنها در گروههای روانشناسی در پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، مؤسسه آموزشی−پژوهشی امام خمینی(، مؤسسه اخلاق و تربیت، دانشکده قرآن و حدیث در دارالحدیث، مؤسسه امام رضا(، مجتمع آموزش عالی امام خمینی و مؤسسه آموزش عالی علوم انسانی و برخی دیگر از دانشگاهها و مؤسسات علمی در قم، پیگیر این هدف بودهاند؛ مراکزی مانند دانشگاه علوم پزشکی ایران و انستیتو روانپزشکی، آستان قدس رضوی، دانشگاه فردوسی مشهد و دانشگاه الزهراء نیز تلاشهایی در این جهت داشته و این امر را وجهۀ همت خود قرار دادهاند.
البته نویسنده توجه دارد و نیز توجه میدهد که سهم «روانشناسی اسلامی» در آن فرایندِ مستمر و گسترده دامن، تنها درصدِ بسیار کمی از کار مورد نیاز است؛ به عبارت دیگر، اگر گفته میشود که نقطه عزیمت روانشناسی اسلامی، «جامعهسازی اسلامی» است، چنین ادعایی را در خود ندارد که «روانشناسی اسلامی» به تنهایی میخواهد جامعه اسلامی بسازد.