چکیده:
سبقه تاریخی مفهوم منازعه سیاسی در علوم سیاسی و بروز عملی آن در ساخت سیاسی- اجتماعی در قالب مقوم ثبات یا محرک ناامنی جمهوری اسلامی ایران، فرصتی برای تامل بدیع درباره منازعه سیاسی در جمهوری اسلامی ایران و امنیت ملی فراهم آورده است. ازاین رو نویسنده تلاش کرده است ضمن مروری بر مبانی نظری و پیشینه موضوع در منابع معتبر و جدید، از دریچه ساختار اندیشه اسلامی و دیدگاه تعاملی در مطالعات منازعه سیاسی به مثابه الگوی تحلیلی پژوهش، منازعه سیاسی را مطالعه و تحلیل کند. در این نوشتار به «شیوه تحلیل پسینی» ، به تحلیل محتوای بنیادین این مفهوم در آثار و بیانات حضرت امام خمینی (ره) پرداخته می شود. همچنین این نوشتار با تکیه بر فهم ساختار اندیشه سیاسی، به بازشناسی بازیگران، انواع، عوامل، پیامدها و راهکارهای مواجهه با منازعات سیاسی متناظر امنیت می پردازد. یافته های تحقیق، نشان دهنده پذیرش مفهوم منازعه سیاسی به مثابه «تقابل خواسته ها و منافع و طرد و بیرون گذاری عناصر و دیگر بازیگران مرتبط با آن خواسته یا منفعت در عرصه و سطح واقعی و روانی» است که متاثر از ارکان بینشی، گرایشی، رفتاری، ارتباطی، گفتاری و نهادی و با محوریت سه عامل ارتباطی، گفتاری و نهادی می باشد که خود را به صورت منازعه کارآمد و سازنده یا ناکارآمد و مخرب امنیت نمایان می سازد.
خلاصه ماشینی:
مقدمه سياست ، همواره ترکيبي از هم گرايي و واگرايي ، سازگاري و تعارض ، صلح و ستيز، تعامل و تقابل بر سر ارزش ها و مطالبۀ منزلت ، علايق و باورها، قدرت و منابع کمياب در ميان کنشگران سياسي بوده که در آن هدف هريک از طرفين متقاعد کردن ، خنثي کردن يا نابود ساختن رقباي خويش است (٣ :١٩٥٦ ,Coser)؛ به ويژه رشد سريع ميزان مشارکت مردمي -سياسي درنهايت به بروز منازعه (confict( و بحران منجر مي شود و رفتارها و رويکردهاي سياسي که در چهارچوب تحديد يا تهديد امنيت ارزيابي مي شوند (افتخاري ، ١٣٨٢: ٦٠).
در مطالعات صورت گرفته دربارٔە مفهوم منازعۀ سياسي ، ضمن ارزيابي هاي مثبت و منفي از تأثيرات منازعه بر محيط جامعه و سياست ، از سويي گفته مي شود منازعه مي تواند امري مثبت ، کارآمد و سازنده باشد و با تکيه بر ايجاد تغيير و تحول ، سازمان ها و الگوهاي کنش سياسي و اجتماعي را بهبود بخشد و زمينۀ پيشرفت اجتماع را فراهم کند (٤٥ :١٩٨٧ ,Karen L.
اين ديدگاه با کنار گذاشتن گفتارهاي محدود از سياست که بيشتر به مطالعۀ حوزه اي قدرت با تمرکز بر جامعه و دولت مي پرداخت (وينسنت ، ١٣٧١: ٢٠)، ضمن طرح پرسش از صورت بندي و فرايند منازعه ، زمينه را براي جست وجو و تحليل فرايندي پديده هاي سياسي و مناسبات قدرت و امنيت در ساير روابط و نهادهاي فراسياسي فراهم آورده است ؛ به نحوي که عوامل منازعه در سه بخش اصلي شامل «ارتباطات ، ساختار و نهادها و متغيرهاي شخصي » دسته بندي و بررسي مي شوند (٧٨ :٢٠١٢ ,Cameron &Whetten (.