چکیده:
رنگابزاری است که انسان برای نمایش امور واقعی و ذهنی که در طبیعت میبیند و قصد توصیف آن را دارد، مورد استفاده قرار میدهد. شاعران در کنار کارکرد هنری عنصر رنگ در خلق تصاویر شاعرانه و تشبیهات هنری، از ویژگی¬ تاویل¬پذیری آنها نیز در انتقال عواطف ویژة خود بهره برده¬ و به وسیلة آنها احساسات خود را نشان داده¬اند. این عنصر از قدرتمندترین ابزارهای کشف روان و بینش انسان¬ها محسوب می¬گردد. در روان شناسی نوین، رنگ به عنوان یکی از معیارهای سنجش شخصیّت به شمار میآید؛ چرا که هر یک از رنگ¬ها بیانگر وضعیّت روحی و جسمی فرد میباشند و از طریق شناخت این عنصر پرده از روی بسیاری از رمزها برداشته میشود. شاعران نیز به نقش برجسته رنگها در تاثیرگذاری بر ذهن مخاطبان خود واقف بودهاند. در این میان مولوی نیز از این مهمّ بینصیب نمانده و ابزار رنگ را در مثنوی به شکل بسیار هنرمندانه¬ای به کار برده است. در این مقاله به صورت موردی به تبیین کارکرد رنگهای سیاه و سفید و نیز سرخ و زرد و چگونگی تقابل آنها و نیز همنشینی برخی واژگان با این رنگها پرداخته شده است. بررسی روان¬شناختی این موضوع کمک شایانی به تبیین بوطیقای هنری و شناخت جهان¬بینی مولوی خواهد نمود.
خلاصه ماشینی:
(گراوند،1391: 13) کارکرد رنگ مثنوی و ذکر واژگان رنگی در دلالتهای مختلف آن به کار رفته است و هدف اصلي ما نيز در اين مقال كه مجالي دست داده است، تحليل توصيفي _ تحقيقي كاركرد رنگ ها در مثنوي شريف با تكيه بر رنگهاي سرخ، زرد، سياه و سفيد و معناي غير رنگي اين چهار رنگ مثل روشن و تاريك و غيره ميباشد.
در اين اثر گران سنگ عنصر رنگ تقريباً 2390 بار به كار رفته است كه شامل خود واژة رنگ نيز ميشود كه نزديك به 214 بار بسامد داشته است؛ از اين تعداد حدود 300 مورد از نظر مفهومي بيان كنندة معناي رنگ است و بقيه معنايي غير از رنگ دارند؛ مثل: روشن، تاريك و ظلمت.
كاربرد رنگهاي بيفام در مثنوي درصد بسيار بالايي را شامل ميشود؛ در اين دسته از رنگها واژههاي چون سياه، سيه، تيره، تاريك، شب، ظلمت، سپيد، روشن، روز و نور قرار دارند؛ در اين ميان رنگ سفيد تقريباً با 42، روز با 484، روشن با 165 و نور با 670 بسامد كه در مجموع 1361 بسامد را شامل ميشود، پر كاربردترين مفهوم رنگ در مثنوي است و رنگ سياه تقريباً با 61 ، سيه 80، تيره 40، تاريك 52، ظلمت 69، شب 403 بسامد كه در مجموع 705 مورد را شامل ميشود، در مرتبة دوم قرار دارد؛ از مقايسه اين دو رنگ سياه و سپيد ميتوان اين نكتة مهمّ را دريافت كه نگرش مولانا بيشتر به سفيديها و روشنايي بوده است و در واقع پيروي از عقل كه خود عين روشنايي و نكوهش نفس پرستي و ماده گرايي را مورد توجّه قرار داده و به سفيدي كه رنگ پاك و بيآلايش و نشان بيگناهي است رسيده است.