چکیده:
شاخصه عمومی جریان فکری «اهل الذکر یا اهل القرآن» و بویژه قرآن گرایان ایرانی، اتکاء به قرآن کریم و بی اعتنائی به روایات، حداقل در مقام تبیین کتاب خدا می باشد. از این رو در تفسیر آیات الهی از روایات بهره نمیگیرند. از نگاه این نحله فکری حروف مقطعه نیز همچون آیات قرآن قابل فهم است و نیازمند روایاتی که به تفسیر این آیات پرداخته و همچنین دیدگاهâهایی را که مفسران درباره این حروف بر اساس روایات ارائه کردهâاند، نمی باشد. اما قادر نیستند تفسیری مدلّل و همسان از این آیات ارائه نمایند و حتی گاهی تفسیر روائی از این حروف را به نام فهم خویش مصادره کردهاند. وجود حروف مقطعه در قرآن کریم ناقض اصول این دیدگاه است زیرا در فهم مراد از آیات مذکور نمی توان به تفسیر قرآن به قرآن تمسّک جست.
خلاصه ماشینی:
از نگاه این نحله فکری حروف مقطعه نیز همچون آیات قرآن قابل فهم است و نیازمند روایاتی که به تفسیر این آیات پرداخته و همچنین دیدگاههایی را که مفسران دربارۀ این حروف بر اساس روایات ارائه کردهاند، نمیباشد.
میدانیم قرآن برای تمام سطوح از مردم دارای پیام و بینه است، از طرفی خود قرآن که خود را تبیان کل شیء معرفی کرده (و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شیء) (نحل، 89)، قطعا تبیان خود نیز میباشد، با این وصف کدام روح متعالی و وجود با فضیلتی است که میتواند رموز حروف مقطعه را کشف و ارتباط آنان را با سایر آیات دریابد؟ بر اساس آموزههای شیعی اکمل افراد انسانی، ارواح معصومین هستند.
حروف مقطعه، ناظر به نشانهها و اسماء حسنای الهی (لفظی و کونی) از بعضی روایات بر میآید که پارهای از حروف مقطعه، علامت اختصاری و اشاره به اسمی از اسمای حسنای الهی است؛ یعنی هر یک از نامهای الهی مرکب از چند حرف است و از هر نامی حرفی گزینش شده و به صورت ناپیوسته در ابتدای برخی سور قرآن قرار گرفته است؛ نمونههایی از این روایات را در ادامه ذکر میکنیم: سفیان ثوری از امام صادق نقل میکند که عرض کردم: ای پسر رسول خدا!
دیدگاه قرآن گرایان ایرانی دربارۀ تفسیر حروف مقطعه براساس نظریۀ عموم قرآنیون که در مقدمه گفته شد، تمام آیات تنها از خود قرآن قابل فهم است و در تحصیل مراد خدا از آن لزوما نیازمند تبیین پیامبر اکرم و ائمه، به عنوان افراد ویژهای که حامل علم الهی هستند نمیباشد.