چکیده:
نگرش کلنگر حکمت متعالیه از چنان جامعیتی برخوردار است که بر اساس آن قواعد این نحله فلسفی صلاحیت بهکارگیری در علوم بینرشتهای را دارا شده است. بررسی مسئله فرهنگ را میبایست از این سنخ موضوعات دانست. فرهنگ خود مقولهای بینرشتهای است که از درونمایهای اجتماعی، دینی و سیاسی بهره میگیرد. مسائل انسانی از قبیل ارزشها و ضد ارزشها در کانون توجه این حوزه قرار دارد. فرهنگ هر جامعه بسته به جهانبینی افراد آن جامعه متغیر است. اموری همچون ظلم و ستم، عدالت و بیعدالتی، دانایی انسانها و یا جهل به حقایق و مبارزه با کجاندیشیها در کانون توجه آن قرار دارد. حکمت متعالیه بهخصوص اسفار اربعه با قواعد الهی و فلسفی خود میتواند در این حوزه نقشآفرینی نماید. بر این باوریم که در اسفار اربعه اصولی نهفته که یک مصلح عرصه مسائل فرهنگی باید جهت موفقیت خود در اجتماع از نقش آنها مطلع باشد؛ به نحوی که بدون آگاهی از این امور هیچ موفقیت واقعی در عرصه فرهنگ حاصل نخواهد شد. هدف این پژوهش پاسخ به این پرسش است که کدامین مولفههای اسفار اربعه از الزاماتی است که مصلح اجتماعی در هدایت مردم بدانها نیازمند است. از نتایج این پژوهش که به شکلی بنیادین و با روش اسنادی تحلیلی به مقوله پیشفرضهای فرهنگی پرداخته، ارائه پارادایمی نو در بهتصویرکشاندن مسئله فرهنگ با پردازش اسفار اربعه ملاصدراست.
خلاصه ماشینی:
آنچـه در ايـن عبـارت مهم به نظر ميرسد، اين است که خداوند انسان را مثلي از خود قـرار داده اسـت ؛ يعنـي ايجاد و خلق را که صفت خداوند محسوب ميگردد، به سبب وجود حکمـت در انسـان به نحو عارضي ايجاد خواهد شد.
هر فردي صلاحيت پرداختن بـه مسـائل فرهنگـي را کـه مقوله اي مربوط به انسان سازي است ، ندارد، بلکه صرفاً انسان هايي صلاحيت اصـلاح گري در مسائل انساني را دارند که درک عميق و صائبي از حوزه هاي معرفتـي داشـته و مـردم را نيز در اين مسير سوق دهند و راهبري کنند.
همچنين وجود انسان منحصر به عالم طبيعت نيست ، بلکه عوالم و نشئات خاص قبـل و پس از آفرينش را داشته و در هر نشئه اي صورت و فعليت متناسـب بـا آن عـالم را دارد؛ بنابراين بديهي است که شناخت حقيقت چنين موجودي کـه در مرتبـه اي معـين توقـف ندارد، بسيار صعب و دشوار بوده و همين صعوبت سبب تعدد ديدگاه ها گرديـده اسـت .
در اين سير، حکيم جلوه ها و مظاهر وجه اللـه را کـه همـان خلق الله و آثار و لوازم آن است ، به همراه منافع و مضار و چگونگي رجوع آنها بـه مبـدأ و منتهاي حق مشاهده ميکند (جوادي آملي، ١٣٨١، ص ١٤٩)؛ اما منابع مهمـي کـه حکـيم الهي در اين راه از آنها براي هدايت و راهبري ديگران استمداد ميکند، عبارت اند از: ١) سير انفسي ملاصـدرا با استفاده از حکمت متعاليه تأکيد دارد که روح انسان داراي چنان قابليتي اسـت که همه اطوار ملکي و ملکوتي و معارج روحـاني را بـالقوه در خـود دارد و ميتوانـد از حضيض مراتب تا شـريف تـرين مراتـب را صـعود کنـد.