چکیده:
مقدسی در احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم تعاریف جدیدی از «مصر»، «قصبه» «مدینه» و «قریه» آورده و با توجه به نقش و کارکرد آنها در قبال یکدیگر، حیات هر واحد را در پیوند با واحد دیگر دانسته است. وی برای تشریح پیوند آنها به یکدیگر از رابطة موجود بین شاهان، حاجبان، اسواران و پیادهنظامها کمک گرفته است و در قالب این تشبیه، رابطهای معنادار و منطقی از یک سو بین واحدهای مختلف جغرافیایی با یکدیگر و از سوی دیگر بین فراز و فرود این واحدها با قدرت سیاسی برقرار کرده است. در این مقاله ابتدا دیدگاه مقدسی دربارة واحدهای «مصر»، «قصبه»، «مدینه» و «قریه» توضیح داده شده و آنگاه سعی شده توسعه و تحول دارالملک بردسیر (شهر کرمانی فعلی) در دورة قراختائیان و نقشی که ارکان قدرت سیاسی در این توسعه و تحول ایفا کردهاند تشریح شود. این بررسی نشان میدهد توسعۀ بردسیر در دورۀ قراختائیان از یک الگوی معنادار پیروی میکرده است. شناخت این الگوی بومی میتواند محققان را در تحلیل دیگر شهرهای مرکزی ایران یا سرزمینهای اسلامی یاری نماید.
خلاصه ماشینی:
توسعه و تحول بردسیر در دوره قراختائیان بر اساس دیدگاه مقدسی عبدالرضا کلمرزی دانشجوی تاریخ ایران اسلامی دانشگاه تهران محمدباقر وثوقی استاد تاریخ دانشگاه تهران چکیده مقدسی در احسن التقاسیم فی معرفۀ الاقالیم تعاریف جدیدی از «مصر»، «قصبه » «مدینه » و «قریه » آورده و با توجه به نقش و کارکرد آن ها در قبال یکدیگر، حیات هر واحد را در پیوند با واحد دیگر دانسته است .
در این مقاله ابتدا دیدگاه مقدسی درباره واحدهای «مصر»، «قصبه »، «مدینه » و «قریه » توضیح داده شده و آنگاه سعی شده توسعه و تحول دارالملک بردسیر (شهر کرمانی فعلی) در دوره قراختائیان و نقشی که ارکان قدرت سیاسی در این توسعه و تحول ایفا کرده اند تشریح شود.
بنابراین دو مسئلۀ مهم در این نوشته مورد توجه قرار میگیرد: یکی نقش ارکان قدرت سیاسی در توسعه و تحول بردسیر و دیگری بهره ای که بردسیر از ارتباط با واحدهای جغرافیایی از جمله قصبه ، مدینه و قریه های کرمان برده است .
براق حاجب پس از به قدرت رسیدن ، همچون گذشته مقر حکومت خویش را بردسیر قرار دارد و از این شهر دیگر شهرهای ایالت کرمان را اداره میکرد.
براق حاجب ، رکن الدین ، قطب الدین ، ترکان خاتون ، جلال الدین سیورغتمش و پادشاه خاتون همگی توانستند از گرمسیرات کرمان و مدینه های مهمی چون جیرفت ، رودبار، کیج و مکران و هرمز باج و خراج بگیرند و با خود به بردسیر بیاورند و در این شهر خرج محافل علمی و ادبی کنند.