چکیده:
معنویّتگرایی سیّارهای، انسان امروزی را انسان رشدیافته در فضای مدرنیته میداند؛ فضایی که اگرچه در قالب یک پروسه عظیم، شکوه و جلال خاصی در عرصه تکنیکی داشته است، حفرههایی بیش از حفرههای انسان دوران ماقبل مدرنیته پدید آورده است. تمام تلاش این نوع معنویتگرایی به این است تا راه حلی برای درمان بیماری و آسیبهای ناشی از پروسه مدرنیته که بر پیکر انسان وارد شده، پیدا کند. راه حلی که این نوع معنویتگرایی پیشنهاد میکند، اهتمام و تمرکز بر معنویتی است که در پرتو نظریه بازگشت به سنت و امر باطنی مشترک در افسونزدگی جدید به دست میآید. نظریه بازگشت به سنت که به عنوان آرمانی برای رهایی انسان سیارهای در دوران مدرنیته پیشنهاد میشود، پر است از نکات تاملبرانگیز، ایهام و ابهامات متفاوت. علاوه بر اینکه تبیین درستی از مفهوم سنت، روح و معنویت ارائه نمیدهد، دچار یک نوع تکثرگرایی سنتی و سنتزدگی افراطی میشود که با طرح راهبرد هستیشناسی درهم شکسته و افسونزدگی جدید حاصلی جز تولید معنویتگرایی نویی از جنس معنویتهای غیرهویتی و شریعتگریز خودساخته ندارد.
خلاصه ماشینی:
مسئله اصلی این پژوهش از این قرار است که میزان اعتبار و صحت و سقم نظریه بازگشت به سنت در معنویتگرایی داریوش شایگان چگونه است؟ آیا «نظریه بازگشت» به سنت میتواند بازتولید معنویتی فراگیر و ریشهدار مبتنی بر اهداف خلقت به دنبال داشته باشد؟ معنویت برخاسته از اندیشه بازپسدهی سهم روح در دوران مدرنیته از چه مبانی معرفتشناخی و هستیشناختی برخوردار است؟ و به چه میزان میتواند مورد اعتماد باشد؟ آیا شایگان موفق خواهد بود برای برقراری آشتی سنت و تجدد همگان را به یک تجربه معنوی مشترک سوق دهد تا در کنار آن، هم سهم روح به روح داده شود و هم سهم تکنولوژی به تکنولوژی؟ اینها از عمدهترین پرسشهای فرعی این تحقیق است که تلاش خواهد شد تا حد توان به آن پاسخ داده شود.
این جریان اگرچه به عنوان یک معنویتگرایی شرقی (قومی و قبیلهای) در کتاب آسیا در برابر غرب مطرح شد، رفتهرفته پس از تغییر زمانه و به تبع تغییر اندیشههای شایگان در کتاب افسونزدگی جدید پس از طرح آگاهی سیارهای از عصر نوسنگی تا عصر اطلاعات (همان، ص8) و طرح انسان سیارهای، معنویتگرایی سیارهای نیز مطرح میشود و همین نسخه را یعنی بازگشت به سنت و بازپسدادن سهم روح، جوهر مشترک در ارتباطات بشری با فرهنگها و سنتها و اعتقادات خاص خودشان میداند (همان، ص10).
از نگاه شایگان اگر گفتوگوهای بین فرهنگی با رویکرد عرفانی و بر محور روحگرایی باشد، خواهد توانست این نظریه را از ایده به عمل تبدیل کند؛ چراکه تنها معنویت است که میتواند حلقه وصل و ارتباط بین فرهنگها شود؛ آن هم معنویتی که از دل بازگشت به سنت و بازپسدادن سهم روح در این دوران تکنیک و تجربه حاصل میشود.