چکیده:
شورش شیخعبیدالله شمزینی، بهمثابه یکی از بحرانهای مهم سیاسیاجتماعی دورﮤ قاجار، از زوایای گوناگون شایان تامل است. این شورش در سطح عالیترین مقامهای حکومت ایران واکنشهایی در پی داشت. عمر شورش شیخعبیدالله کوتاه بود؛ ولی باتوجه به زمینهها و ابعاد و پیامدهای داخلی و خارجی آن، از وقایع مهم اواخر دوران ناصری محسوب میشود. بررسی اسناد دورﮤ موضوع بحث نشان میدهد برای ایران، مسائل مربوط به شیخعبیدالله بسیار مهم بود و ذهن دولتمردان قاجار را به خود مشغول کرده بود.
این نوشتار از زاوﻳﮥ تحلیل عملکرد دولت مرکزی و حاکمان محلی آذربایجان در رویارویی با شورش شیخعبیدالله شمزینی (1297و1298ق/1880و1881م)، به موضوع نگریسته و توصیف و تحلیل رویدادها به روش کتابخانهای و اسنادی انجام شده است. پرسش اصلی این پژوهش آن است که عملکرد نیروهای نظامی که برای مقابله با شورشگران به کار گرفته شد بر مهار بحران چه ﺗﺄثیری گذاشت. بهنظر میرسد بخش عمدهای از ناکارآمدی حکومت در مدیریت بحران شیخعبیدالله را باید در ضعف عملکرد و مدیریت غلط دولت مرکزی و شخص ناصرالدین شاه قاجار، در مقام عالیترین مدیر بحران، دانست. تعامل ضعیف بین دولت مرکزی با حکومت آذربایجان و ضعف ساختاری و کارکرد نادرست دستگاههای مرتبط، ازجمله قوای دولتی، از دیگر مولفههای ناکارآمدی در مدیریت این بحران است.
خلاصه ماشینی:
کلیدواژهها ناصرالدین شاه میرزاحسین سپهسالار نیروهای نظامی شیخعبیدالله مقدمه در واپسین سالهای سده سیزدهم قمری (1297و1298ق/1880و1881م)، شورش شیخعبیدالله کُرد در شمال غرب ایران و در مناطق هممرز با عثمانی بهوقوع پیوست و روی برخی شهرهای منطقه ازجمله مهاباد، میاندوآب، مراغه و اورمیه تأثیر گذاشت و دولت مرکزی برای مهار آن، به اعزام نیروی نظامی ناچار شد.
وضعیت آذربایجان هنگام شورش مشکلات ناشی از وقوع زلزله، خروج پانزده هزار نفر نیروی نظامی از آذربایجان برای همراهی شاه در سفر خراسان (عباسی، 1372: 282)، ضعف در امکانات و آمادگی نظامی و تدارکاتی نیروهای مستقر در آذربایجان (عباسی، 1372: 279)، برخورداری شورشیان از سلاحهای پیشرفته، فساد برخی مأموران و حاکمان محلی (غوریانس، 2536: 72و73) و نمونههایی از این دست ازجمله نکاتی است که در توصیف اوضاع آذربایجان در زمان شکلگیری شورش شیخعبیدالله باید به آنها اشاره کرد.
با پیشروی کردها و اشاعه سریع بحران که با تخریب و ناامنی در مناطقی از آذربایجان همراه بود، ناصرالدین شاه که از شنیدن خبر پیشرویهای شورشیان به وحشت افتاده بود، نخست مشیرالدوله را در مقام نمایندﮤ ویژه خود و فرمانده کل قوا در آذربایجان منصوب کرد و برای مدیریت بحران، او را به مناطق درگیری روانه کرد و به دنبال آن، دستور جمعآوری و آمادگی قشون دولتی به فرماندهی حشمتالدوله برای عزیمت به مناطق آشوبزده را صادر کرد (فتنه شیخعبیدالله کرد، 1390: 154؛ صفائی، 1350، 13؛ روزنامه ایران، 11ذیقعده1297ق/1880م).
ناصرالدین شاه نیز که از دوام اختلاف بین سران قوای دولتی، یعنی اقبالالدوله و تیمورپاشاخان، نگران بود برای چندمین بار از سپهسالار خواست به هر نحو و با صدور احکام سخت و تهدید، اختلافهای این دو نفر را مدیریت و رفع کند (فتنه شیخعبیدالله کرد، 1390: 425).