خلاصه ماشینی:
"معروفترین نشانهء این تئوری کتاب sitahw tra ?(هنر چیست؟)تولستوی است که در اینجا عباراتی از آن نقل میشود: «هنر یکی از فعالیتهای بشری است و عبارت از این است که انسانی آگاهانه به وسیلهء بعضی از علائم ظاهری به سایر احساسات زندگیش چنگ بزند و دیگران این احساسات را زخمی کنند و نیز آنها را مورد تجربه قرار دهند.
چه تعدادی از مردم هاملت و مکبث و بروتوس را کاملا درک و احساس میکنند؟ معمولا تئوری تحریکی تأکید میکند بر اینکه هدف و نیت این نیست که حالت عاطفی گذرا تحریک شود بلکه هدف آن است که آن حالت عاطفی برانگیخته شود و کلا منجر به کنش و عمل گردد.
خیلی زیبا خواهد بود اگر گفته شود که ادبیات ذاتا،داستانی است ولی آیا شعری دربارهء قدرت لایزال خدا هم داستانی است؟آیا یک چنین شعری برای مؤمنینی که آنرا سرودهاند و یا مؤمنینی که آنرا میخوانند باز حالت داستانی دارد؟باز بسیار زیباست اگر گفته شود که در ادبیات پیچیدگی و وحدت وجود دارد،اماهمین خصوصیات میتواند در یک کتاب تلفن و نیز هاملت هم باشد.
آیا امکان این وجود ندارد که آثار هنری،بینش درونی نسبت به واقعیت به ما عرضه میکنند(چنانچه تئوری تبیینی مبین آن است)و یا آنها آگاهی و شناخت ما را از امکانات تجربه،وسیعتر مینمایند(چنانچه تئوری تبیینی معتقد بدان است)و یا از نظر ارزشی،سیستم عصبی ما را تحت تأثیر قرار میدهند.
(چنانچه تئوری تحریکی معمولا بر آن باور است)؟ البته این بدان معنی نیست که هر اثر هنری دارای همهء این تأثیرات است،بلکه همهء این تئوریها فقط امکان دارد چیزی داشته باشند که به شناخت عمیقتر و آگاهانهء ما از آثار خواندنی کمک نمایند."