چکیده:
خداباوری شکاکانه یکی از انواع پاسخهای فیلسوفان خداباور در واکنش به مسئلۀ قرینهای شر است. این رویکرد که خود دربردارندۀ مجموعهای از آراست، با تکیه بر محدودیت قوای شناختی بشر و پیچیدگی و ژرفای واقعیت ارزشی، در ادعای گزافبودن شرور تردید میافکند. این مقاله مبتنی بر آرای برگمن، از فیلسوفان برجستۀ این حوزه، است. برگمن با مطرحکردن فرضهای شکاکانۀ خود که مبتنی بر اصل «نمونة بارز» هستند، میکوشد تا استدلال ویلیام رو را به چالش بکشد. مقالات برگمن در این حوزه، تأثیرگذار و بهشدت بحثبرانگیز شدند. یکی از نقدهایی که به آرای او شده است، قرارگرفتن خداباوری شکاکانه در بنبستی اخلاقی است. منتقدان بر این باورند که این رویکرد هم از جنبۀ نظری اخلاق (توجیه اخلاقی) به بنبست میرسد، و هم از جنبۀ عملی اخلاق؛ از نظر آنان این موضع دقیقاً مخالف رویکرد ما در اخلاق روزمره است و بههیچوجه مطلوب و پذیرفتنی نیست، لذا خداباوری شکاکانه پذیرفتنی نیست. برگمن درمقابل، گرچه محدودیت در حوزۀ ارزشها را میپذیرد، آن را مانعی برای فعل اخلاقی نمیداند. این مقاله میکوشد ابتدا موضع برگمن را روشن کند، آنگاه به تقریر نقدهای واردشده و پاسخهای مطرحشده بپردازد. درنهایت روشن میشود با تکیه بر وظیفهگرایی اخلاقی و تاکید بر جایگاه اخلاقی متفاوت انسان و خداوند میتوان از بنبست شکاکیت اخلاقی رهایی جست.
خلاصه ماشینی:
به اين ترتيب ، خداباوري شکاکانه در دهة ٨٠ به طور خاص با مقالات استفن وايکسترا مطرح شـد و بعـدها هـوراد اسـنايدر (Daniel Howard-Snyder)، آلسـتون (William P Alston)، بـرگمن (Michael Bergmann)، پلانتينگـا (Alvin Plantinga)، ون اينـويگن ( Peter van Inwagen) و ديگران هر يک به شيوة خود به اين جرگة فکري پيوستند.
٣ اما آن استدلالي که در ابتدا مورد توجه برگمن قـرار مـي گيـرد، استدلال استقرايي زير است : P: هيچ وضعيت خيري وجود ندارد که ما بشناسيم و دست يابي بـه آن موجـود قـادر مطلق ، عالم مطلق را اخلاقا در تجويز شرور E١ و E٢ توجيه کند.
برخي ديگر از فيلسوفان نظيـر فيلـز (Evan Fales)١٣، جـردن (Jeff Jordan) و هسـکر (William Hasker) نيز معتقدند بر اساس فرض هاي شکاکانة برگمن نمي تـوانيم بـه ارزش نهايي عمل پي ببريم .
چرا ممکن است ظاهر امور گمراه کننده به نظر برسند؟ زيرا به بيان جـردن بـا توجـه بـه خداباوري شکاکانه ما نمي دانيم که آيا آن خير و شر ظاهري ، ابزاري براي خير و شر ديگري هستند يا نه ، درواقع به خاطر اين ندانستن راجع به ارزش نهايي امور او معتقد اسـت کـه بـر اساس خداباوري شکاکانه ممکن است امور گمراه کننده باشند.
اگر برخي اعمال اين شـرط را محقق کنند، دليلي وجود ندارد که فکر کنيم خداباور شکاک نمي تواند بر اين مبنا به نحو معقولي معتقد باشد که عمل به آن اخلاقا براي ما نادرست است .