چکیده:
روش تلفیقی (التقاطی) (Eclectic Method) یا روش اختلاطی (Mixed Method) در علوم سیاسی و روابط بینالملل مشهور به ترکیبی(Combined) از روشهای کمی و کیفی است و از آن با عنوان پارادایم سوم در روششناسی نیز یاد میشود اما این جایگاه پارادایمیک و آن روایت مشهور، نیازمند نقد و بازاندیشی است. در این مقاله قصد داریم به جایگاه واقعی روش تلفیقی یا اختلاطی در روششناسی بپردازیم و نشان دهیم که به دلایل معرفتشناسی و بر خلاف روایت مشهور، امکان ترکیب (Combined) روش کمی و کیفی وجود ندارد اما میتوان از این دو روش به صورت تلفیقی (Eclectic) در ذیل روش علمی- تجربی استفاده کرد. در بخش پایانی مقاله و به عنوان مطالعه موردی، نشان میدهیم چگونه میتوان با روش تلفیقی، به یک فهم اولیه، پیرامون رویه تصمیمگیری سیاست خارجی ایران در برجام حاصل کرد. نویسنده معتقد است با وجود محدودیت اطلاعات در مورد چگونگی و چرایی اتخاذ تصمیم برجام در جمهوری اسلامی، روش تلفیقی به شکلی ساختارمند با مشخص کردن عوامل مؤثر بر اتخاذ یک تصمیم و نحوه تفسیر آن عوامل در نظام شناختی تصمیمگیران سیاست خارجی، مناسبترین روش برای پژوهشهای آغازین پیرامون رویه تصمیمگیری سیاست خارجی ایران در برجام است.
خلاصه ماشینی:
با این مقدمه ، سؤال اصلی این پژوهش را مطرح میکنیم : چگونه می توان با استفاده از روش تلفیقی، فهمی عمیق از روند تصمیم گیری جمهوری اسلامی در برجام ارائه کرد؟ فرضیه ای که کوشش می شود در این مقاله ، معقول و بین الاذهانی ساخته شود عبارت است از: روش تلفیقی به شکلی ساختارمند، در مرحله نخست عوامل مؤثر بر پذیرش برجام را تبیین و درمرحله دوم فهمی ازادراک و نظام شناختی تصمیم گیران ارشد سیاست خارجی را ارائه میکند.
این پارادایم ها کدامند؟ وقتی پژوهشگر تحلیل کمی انجام می دهد به لحاظ تحلیلی پذیرفته است که : نخست ؛ رفتارهای انسانها، دولت ها و پدیده های اجتماعی، واقعیت هایی عینی و جدا از پژوهش گر (Out there) بوده و برای پژوهش گر قابل مشاهده هستند؛ دوم؛ همانگونه که پدیده های مادی در دنیای طبیعی در یک نظم و توالی معین قرار دارند و بین آنها روابط سلسله مراتبی و علت و معلولی بر قرار است ، بر پدیده های اجتماعی نیز نظم و توالی حاکم است که می توان آنها را مشاهده و کشف کرد؛ سوم؛ انسان شأنیت شناخت دارد و می تواند قواعد حاکم بر پدیده های اجتماعی و انسانی را به صورت عینی کشف کند، یعنی پژوهش گر قادر است گرایشات ذهنی، باورها، تمایلات، ارزشها، ایدئولوژی و گفتمان حاکم بر خود و جامعه را کنار بگذارد و بیطرفانه به شناخت قواعد حاکم بر محیط اجتماع دست یابد؛ چهارم؛ هدف از تولید دانش ، تعمیم آن به صورت فرامکانی و فرازمانی است .