چکیده:
در برداشت از مفهوم خدا میان متفکران مسلمان با طیف گستردهای از «نگاه شخصوار» در میان اشعریون تا «اندیشه وحدت وجودی» در میان فیلسوفان و عارفان مواجه هستیم. غزالی در دو دورۀ مختلف فکریاش، دو اندیشه کاملاً متفاوت از مفهوم خداوند ارائه داده است. درواقع ما در اندیشه غزالی شاهد یک کشاکش درونی میان دو طیف تفکر یعنی تشخص وجود و وحدتگرایی هستیم. غزالی از یکسو بهعنوان متفکری راستکیش در سنت کلامی اشعری، مفهومی از خداوند و صفات او مطابق با کلام اشعری ارائه میدهد، ولی همو پس از تطور فکری و تجدیدنظر در برخی اندیشههایش، از نگاه صرف کلامی و اشعری به نگاه وحدت وجودی عارفان متمایل شده است. وی با تحلیلی افلاطونی، مفهومی وحدت وجودی از خداوند ارائه میدهد. این تغییر نگاه افزون بر آنکه بر نگاههای عارفان و فیلسوفان بعدی اثر گذارده است، نشان میدهد که هرچه نگاه یک متکلم یا فیلسوف متأله به ذوق عرفانی نزدیکتر شود، از درک شخصوار از خدا فاصله گرفته و به برداشت وحدت وجودی از مفهوم خدا نزدیکتر خواهد شد و این تغییر در دیگر اندیشههای متفکر نیز اثر خواهد داشت.
خلاصه ماشینی:
اندیشهای که در این کتاب و دیگر آثار غزالی در دوره پس از عزلت ارائه شده آشکارا از تغییر آرای ایشان حکایت دارد و در برداشت ایشان از مفهوم خدا نیز گرایش به مفهومی اشراقی و وحدت وجودی قابل استنباط است.
گرچه او بهعنوان یک متکلم بهصراحت از اندیشه وحدت وجود دفاع نمیکند و هیچگاه از اندیشه کلامی اشعری که خود را متولی دفاع از آن میداند، عدول نمیکند، ولی فرازهای زیادی از مطالب ایشان تداعیگر این تغییر دیدگاه است؛ زیرا به جهت گرایش عرفانی و متصوفانه که در اواخر عمر در او غلبه داشته است و ازآنجاکه لازمه نگاه عرفانی در دین، نوعی نگاه وحدت وجودی به هستی است، تقریر وحدت وجودی از خلقت نیز از آرای او قابل برداشت است.
2. اصالت مشکوة الانوار ازآنجاکه آرای مطرح در مشکوة الانوار بهویژه برداشت وحدت وجودی از مفهوم خداوند، با روح حاکم بر دیدگاههای غزالی در اندیشه دوره اول ایشان (اشعری مسلکی) در تعارض است، برخی را به این ظن کشانده است که چهبسا مشکوة الانوار از کتابهای منتسب به ایشان باشد؛ زیرا همانگونه که پیشتر گفته شد کتابهای فراوانی تا چند صد کتاب به غزالی انتساب دادهاند و این موضوع معرکه آرای غزالیشناسان شده شده است.
چنانچه میبینیم و دوران اعتزال او نشان میدهد، او از مباحث قشری در دین به معقولات و در آخر به عرفان گرایش یافته است و این دگرگونی فکری در او، خود را در نوع تصور از خداوند نیز نشان میدهد: سیر گرایش فکری غزالی: کلام ← تعلیمیه ← فلسفه ← تصوف و عرفان برخی از آثار او در دوران آخر، افق جدیدی از حیات فکری غزالی برای ما میگشاید و یکی از این آثار کتاب مختصر مشکوة الانوار در تفسیر آیه نور از سوره نور است.