چکیده:
این مقاله پس از آنکه بهاجمال دیدگاههای مطرح در حقیقت نزول وحی را بیان میکند، بر اساس اندیشههای عرفانی در تحلیل و بیان مراتب هستی و تجلّی حق در این مراتب، بیان میکند که قرآن کریم نیز ضرورتاً منفصل از مراتب پیشین هستی نیست و در هر مرتبهای متناسب با آن مرتبه، حضور دارد؛ ازاینرو از مرتبه «عنداللهی» و «ام الکتابی» تا مرتبه مادی، متناسب با هر مرتبهای، به صورت اجمال یا تفصیل حضور دارد. بهطبع اولین حضور تفصیلی قرآن به صورت لفظی بر اساس مراتب هستی، در عالم مثال خواهد بود؛ عالمی که عوارض ماده را دارد، بدون آنکه اصل ماده را داشته باشد. این مقاله بر اساس وحی رسالی و جایگاه جبرئیل در این وحی، معتقد است چون صورتهای عالم مثال نزد فرشته وحی حاضر است و او فرشتهای است که «تنزیل قرآن» به او نسبت داده شده است، این نسبت، نسبتی حقیقی است و از حضور فعال وی در این تنزیل حکایت دارد و آن صورتبخشی الفاظ قرآن در مرتبه خیال منفصل و خیال متصل و تنزیل آن در قلب نبی است.
خلاصه ماشینی:
2. نزول لفظی و گزارهای وحی در عرفان اسلامی در عرفان اسلامی افزون بر تصریحهای عارفان، نشانههای متعددی بر لفظیبودن مرحلهای از نزول تدریجی قرآن وجود دارد؛ مانند دیدگاههایی که: (1) علم مستور حقتعالی را به دو قسم صورتپذیر بودن و غیر آن تقسیم میکنند (ابنعربی، بیتا، ج2: ص638)؛ (2) معتقدند که همه آنچه در هستی موجود میشود، باید عینی ثابت در اعیان ثابته داشته باشد و قرآن مکتوب نیز موجودی از موجودات عالم است؛ (3) از قرآن مجمل و غیرمجمل، یا همان قرآن عنداللهی تفصیلنایافته در مقام لفظ، و قرآن عند الرسولی و تفصیلیافته برای تعقل و فهم بشر سخن گفتهاند (ابنعربی، بیتا، ج1: ص83) و بر اخذ این قرآن تفصیلیافته از فرشته وحی تأکید کردهاند؛ (4) به عطاییبودن شریعت (ابنعربی، بیتا، ج1: ص254) یا (5) پیشینیبودن دین (ابنعربی، بیتا، ج3: ص53؛ بقلی شیرازی، 1428ق: ص183)؛ و یا (7) تفاوت میان کتاب خداوند و سنت نبی اکرم (میبدی، 1371، ج5: ص94) قائل شدهاند؛ هرچند که در نگاه عرفان این دو، حقیقت و منشأیی واحد دارند (ابنعربی، بیتا، ج2: ص638).
همانگونه که در علم حصولی و شنیدنهای عادی دنیوی نیز جایگاه نهایی مفاهیم حاصل شده از طریق حواس، ذهن و مرتبهای از نفس است و کسی نمیگوید که این حواس جایگاه معارف تجربی است؛ ازاینرو چون «قلب» در اصطلاح عارفان با «نفس ناطقه» مرادف است (کاشانی، 1426: ص65)، جایگاه نهایی این شنیدن وحی را نیز باید قلب و نفس ناطقه انبیا دانست؛ هرچند از آن رو که مقصود از «سماع» در این وحی، شنیدن با گوشهای عادی نیست، این پرسش مطرح است که آیا این سماع و شنیدن، توسط حواس ظاهری نبی اکرم9 صورت میگرفت یا خیر؟ علامه طباطبایی معتقد است معنای آیه «نزله علی قلبک» که نزول قرآن بر قلب پیامبر9 نه بر شخص وی را بیان میکند، شاید این باشد که قرآن میخواهد نفس وی را محل تلقی وحی معرفی کند، نه دیگر اعضای او را.