چکیده:
مسئله «توحید» و شبهات مطرحشده در این خصوص، از مهمترین پرسشهای تاریخی در طول بشریت بوده است و فرستادگان الهی تلاشهای بسیاری برای پاسخگویی و تبیین این موضوع کردهاند. در پژوهش حاضر تلاش شده است با استفاده از روش «تحلیل محتوا»، موضوع چگونگی اثبات خالق و صانع و وحدانیت خداوند متعال در میان مناظرات امام صادق(ع) با ابنأبیالعوجاء واکاوی شود.
ابنأبیالعوجاء یکی از زندیقان معروف در عصر امام صادق(ع) با نگرش ماتریالیستی بوده که چندین مناظره جدی در موضوعات مختلف دینی با حضرت داشته است. وجه نوآوری این پژوهش استفاده روشمند از روش «تحلیل محتوا» با رویکرد کیفی بهعنوان روشی میانرشتهای برای استخراج، طبقهبندی و مقولهبندی یافتههای تحقیق است. یافتههای پژوهش گویای آن است که امام(ع) در تبیین مسئله توحید از روشها و اصول گوناگونی بهره جسته که بر دو مبنای قواعد عقلانی و قواعد حسّی ـ تجربی استوار است. بدیهی است استخراج روش مواجهه عالمانه امام صادق(ع) با شبههافکنان، میتواند الگویی مناسب برای احتجاجات عصر کنونی در مواجهه با آرای مخالفان باشد.
خلاصه ماشینی:
تحلیل محتوای مناظرات توحیدی امام صادق(ع) با ابنابیالعوجاء فرشته معتمد لنگرودی 1 بیبیسادات رضی بهابادی 2 محمد عترتدوست 3 [تاریخ دریافت: 31/4/97؛ تاریخ پذیرش: 11/9/97] چکیده مسئله «توحید» و شبهات مطرحشده در این خصوص، از مهمترین پرسشهای تاریخی در طول بشریت بوده است و فرستادگان الهی تلاشهای بسیاری برای پاسخگویی و تبیین این موضوع کردهاند.
نگارنده در این روش ابتدا به استخراج مناظرات بر اساس مطالعه کتابهای روایی و تاریخی پرداخته و سپس با تقطیع جملات در جداول تحلیل محتوا، مضامین مناظرات توحیدی میان امام صادق(ع) و ابنأبیالعوجاء را تبیین کرده است و به استخراج، مقولهبندی و جهتگیری اصلی هر متن و موضوعات فرعی آن نیز اهتمام داشته است.
کاربرد قواعد عقلانی از مجموع مناظرات میان ابنأبیالعوجاء با امام صادق(ع) چنین برمیآید که شیوه استدلال حضرت(ع) در مباحث توحید و حدوث عالم، عقلی است؛ برای مثال وقتی که ابنأبیالعوجاء از مسئله حدوث جهان میپرسد، حضرت اینگونه پاسخ میدهد: «من هیچ جسم خرد و درشتی در این جهان درک نمیکنم جز اینکه در صورت پیوست مثلش به آن، بزرگتر میشود و تغییر حقیقت شخصیه خود را میدهد، این موضوع زوال و انتقال از حالت اولی است و اگر جسم قدیم بود، زوال و تحولی نمیپذیرفت؛ زیرا چیزی که زوال پذیرد و حالی به حالی شود، رواست که یافت شود و نابود گردد، وجودش پس از نبود عین حدوث است، بودنش در ازل عین نیستی او است (زیرا فرض تحول شده و صورت جدیده در ازل نبوده است) و هرگز صفت ازلیت و عدم حدوث و قدم در یک چیز جمع نگردد» (کلینی، 1407: 1/ 77).