چکیده:
فسخ یکی از ضمانت اجراهای مهم در کنوانسیون بیع بینالمللی کالاست که طرف زیاندیده را از بار تعهد خود میرهاند؛ اما شرایط ویژه اعمال آن با آنچه در حقوق داخلی متعاملین وجود دارد ممکن است تفاوتهای بسیاری داشته باشد و اعمال ناصحیح و اشتباه آن خود میتواند موجبی برای نقض قرارداد محسوب گردد؛ بنابراین بایستی دید که رویه قضائی در خصوص آن به چه نحو عمل نموده و در چه مواردی تمسک به آن را جایز دانسته است. در این مقاله با بررسی جهات فسخ و شرایط آن به همراه قواعد حاکم و آثار فسخ در کنار بررسی آرای متعدد صادره در کشورهای مختلف تحت حاکمیت کنوانسیون، مروری اجمالی بر موضوع فسخ خواهیم داشت.
خلاصه ماشینی:
مروری بر فسخ قرارداد بهعنوان طریق جبرانی در کنوانسیون بیع بینالمللی کالا با نگاهی بر رویه قضائی* بهراد صغیری 1 چکیده: فسخ یکی از ضمانت اجراهای مهم در کنوانسیون بیع بینالمللی کالاست که طرف زیاندیده را از بار تعهد خود میرهاند؛ اما شرایط ویژه اعمال آن با آنچه در حقوق داخلی متعاملین وجود دارد ممکن است تفاوتهای بسیاری داشته باشد و اعمال ناصحیح و اشتباه آن خود میتواند موجبی برای نقض قرارداد محسوب گردد؛ بنابراین بایستی دید که رویه قضائی در خصوص آن به چه نحو عمل نموده و در چه مواردی تمسک به آن را جایز دانسته است.
در پروندهای به سال 2013 دادگاه لهستانی با این استدلال که مفهوم نقض اساسی میبایستی چنان تفسیر شود که موجب بقای قرارداد گردد بیان داشت که طرفین میبایست با حسننیت عمل نمایند و نمیتوان ابتدائا به دلیل نقض تعهدات طرف دیگر سراغ امتناع و فسخ قرارداد رفت مگر آنکه نقض چنان نقضی باشد که طرف زیاندیده بهواسطه آن از اهداف اقتصادی قرارداد محروم گردد لذا نمیتوان - Available at: http://cisgw3.
به عبارتی کنوانسیون فرایندی خودکار برای فسخ 2 پیشبینی نکرده و نفوذ فسخ منوط به ارسال یادداشت موردنظر است (Honnold:1999:213)؛ اما محتوای این اخطار بایستی چه باشد؟ اگر به مفهوم انصراف از قرارداد و فسخ توجه گردد، گویای این واقعیت خواهد بود که فسخ کننده دیگر مایل به ادامه قرارداد و پذیرش تعهدات متعهد نیست، لذا اخطار خریدار باید متضمن این مطلب باشد که او دیگر کالا را نمیپذیرد یا دیگر مایل به نگهداری آن نیست و در مقابل اخطار بایع نیز باید خریدار را مطلع گرداند که فروشنده کالا را تحویل نخواهد داد و اگر کالا پیش از آن تسلیم شده باشد از خریدار بخواهد که کالا را عودت دهد (Honnold:1999:214).