چکیده:
تاریخ نگاری ایرانی که در قرن چهارم هجری شکل
گرفت، شاخه ای است از تاریخ نگاری اسلامی. تاریخ نگاری ایرانی در شکل و محتوا کاملا تحت تاثیر و نفوذ تاریخ نگاری اسلامی بود و به همین علت همواره به عنوان ذیلی بر تاریخ نگاری اسلامی در
نظر گرفته شده است. با این وجود تاریخ نگاری ایرانی در برخی زمینه ها، تفاوت هایی
با تاریخ نگاری اسلامی دارد. یکی از وجوه افتراق ،عوامل تکوین آنان است. تاریخ نگاری ایرانی و اسلامی در بسترهای سیاسی، اجتماعی وفرهنگی متفاوتی بالیدند و زمینه های شکل گیری آنان با یکدیگر تفاوت داشت.
به همین علت برخی از اهداف و کارکردهای آنان نیز متفاوت بود. در این مقاله به بررسی عوامل تکوین تاریخ نگاری ایرانی پرداخته می شود.
خلاصه ماشینی:
منظور از تاریخ نگاری ایرانی ، نگارش کتب تاریخی به زبان فارسی دری است ؛ زبانی که از طریق تغییر در زبان پهلوی ساسانی و امتزاج وترکیب آن با زبان عربی در قرون نخستین اسلامی شکل نهایی خود را پیدا کرد.
جریان دیگر مانند زرتشتیان محافظه کارانه عمل نکرد، بلکه اینان برخی از کتب تاریخی تالیف شده در زمان ساسانیان را به زبان عربی برگرداندند و بدین ترتیب میراث تاریخ نگاری ساسانی را به دنیای اسلام انتقال دادند .
این امر نشان دهندة آگاهی فردوسی از نقش تاریخ ایران پیش از اسلام ونقش زبان فارسی در حفظ هویت ایرانی بود.
(فرای همان: ٧٠) یکی از راه هایی که ایرانیان برای حفظ هویت خود انتخاب کردند، حفظ ، ثبت و گرامی داشت تاریخ ایران باستان و آشتی دادن آن با تاریخ اسلامی بود.
(مسعودی ١٤١٧: ٢٤٨/١) یکی از نشانه های توجه ایرانیان به تاریخ ایران پیش از اسلام ، ترجمة متون تاریخی متعلق به این دوران (مخصوصا خداینامه ها) به زبان عربی بود.
(مسکوب: ١٥) اگر چه در قرون نخستین اسلامی تاریخ ایران باستان به زبان های عربی و پهلوی موجود بود ، ولی ضرورت داشت که این تاریخ به زبان فارسی دری- زبان مشترک ایرانیان- تدوین شود، زیرا عربی زبان نخبگان فکری جامعه بود و زبان پهلوی نیز در حال انزوا بود.
درخراسان بود که رستاخیز فرهنگی ایران آغاز شد(یارشاطر همان: ٥٤٥) در قرون نخستین اسلامی در زمینه های مختلف فکری و فرهنگی نوآوری های گوناگونی در این خطه به منصة ظهور رسید که یکی از آنها تاریخ نگاری به زبان فارسی در قالب های نظم و نثر بود.