چکیده:
این مقاله درصدد است با مقایسة تطبیقی سه حوزة معرفتی اقتصاد نئوکلاسیک، اقتصاد نهادگرا، و جامعهشناسی اقتصادی به وجوه اشتراک و افتراق آنها دست یابد. فصل مشترک این سه حوزه تلاش همگی آنها برای فهم پدیدههای اقتصادی است. دو حوزة اول در حوزه معرفتشناسی اقتصاد قرار میگیرند و حوزه سوم در حوزه معرفتشناسی جامعهشناسی است. در این مقاله در معرفی اقتصاد نئوکلاسیک مفروضات اصلی و پیآمدهای این مفروضات بررسی میشوند. در اقتصاد نهادگرا به انتقاداتی توجه میشود که نورث و کووز به اقتصاد نئوکلاسیک وارد کردهاند و مفهوم «هزینة مبادله» در نظریات نورث، کووز، و ویلیامسون بررسی میشود. در جامعهشناسی اقتصاد به جامعهشناسی اقتصادی کلاسیک با نمایندگی وبر و جامعهشناسی اقتصادی جدید با نمایندگی گرانوواتر توجه میشود. در آخر مقاله برخی از مهمترین مناقشاتی بررسی میشود که در ایران میان اقتصاددانان مدافع بازار آزاد، اقتصاددانان مدافع نهادگرایی، و جامعهشناسان اقتصادی وجود دارد.
خلاصه ماشینی:
۱. مقدمه در این مقاله برآنیم با معرفی اقتصاد نئوکلاسیک، اقتصاد نهادگرا، و جامعهشناسی اقتصادی وجوه اشتراک و افتراق این سه حوزه را درخصوص یکدیگر بررسی کنیم و درنهایت با تأکید بر این سه حوزة معرفتی در ایران نظری نیز به برخی مناقشات میان اقتصاددانان مدافع خصوصیسازی و بازار آزاد، اقتصاددانان مدافع نهادگرایی، و جامعهشناسان منتقد خصوصیسازی داشته باشیم.
دو رهیافت نهادگرایی و جامعهشناسی اقتصادی بهدلیل تأکید بر ساختارهای سیاسی و اجتماعی در کارکردهای تخصیصی و توزیعی بازار با هم در پیوند بودند، اما چون تأکید هردو بر تحلیل الگوهای رایج رفتار گروهی متمرکز بود قابلیت چندانی برای بیان در شکل ریاضی نداشتند، به همین دلیل، رهیافت عددگرای نئوکلاسیک آنها را بهمنزلۀ علم نمیپذیرفت (کلارک ۱۳۸۹: ۱۲۵- ۱۲۷)؛ چهارم، تأثیر این ایدة پارسونز که بر این باور بود اقتصاد رابطة میان ابزار و هدف عمل اجتماعی و جامعهشناسی جنبة ارزشی عمل اجتماعی را بررسی میکند.
آنان به مفهوم کنش عقلانی حمله کردهاند، اما ازنظر گرانووتر ویژگی بنیانی دیگری که در نظریۀ نئوکلاسیک وجود دارد و میتوان به آن تاخت این فرضیه است که کنشگران اقتصادی تصمیمات خود را مستقل از دیگران (مستقل از ارتباط اجتماعی) اخذ میکنند؛ چیزی که گرانووتر به آن تصمیمگیری منفردانه میگوید (همان: ۵۳- ۵۶).
دیدگاه منتقد خصوصیسازی بر این نظر است که خصوصیسازی درست و واقعی افسانهای بیش نیست و بحث بر سر خصوصیسازی واقعی و خصولتیسازی به بنیانها نمیپردازد و بحثی است که مانع از رسیدن به یک تصویر کلی از پیآمدهای واقعی خصوصیسازی میشود و توجه را از مسائل واقعیای مانند تهیدستان شهری دور میکند و تصویری است فریبنده برای طبقات متوسط شهری که خواستار گسترش حوزة خصوصی و آزادیهای فردیاند، اما دراساس یک جامعة باز سیاسی را به ارمغان نمیآورد.