چکیده:
مثنوی معنوی از نظر نوآوری در شیوههای روایت در میان متون کهن ادب فارسی، اثری منحصر به فرد است. شگردهای بدیع مولوی در بازروایت حکایتها – که پیش از مثنوی در آثار دیگر ادب فارسی ذکر شدهاند- گاه تا به جایی پیش میرود که نزدیکیها و شباهتهایی را به روایتهای مدرن و پسامدرن به نمایش میگذارد. یکی از حکایتهای متفاوت و نوآورانهی مثنوی، حکایت «پیر چنگی» است. مولوی در پرداخت این روایت، تغییرات بسیاری ایجاد کرده و آن را از شکل اصلی که در کتاب اسرارالتوحید محمد بن منور ذکر شده دور کرده است. در پژوهش حاضر روایت تمثیلی مولوی از «پیر چنگی» از منظر نقد پسامدرن و با کمک آرای برایان مکهیل (Brian McHale) مورد بررسی و تحلیل قرار گرفت. نتیجهی به دست آمده نشان میدهد که در این داستان شواهدی از مرگ مؤلف، خودمختاری شخصیت، افول کلانروایت، پایان باز و تداخل دنیاهای موازی (دنیای واقعی و تخیلی) را میتوان مشاهده کرد.
خلاصه ماشینی:
روایت، پسامدرنیسم، مولوی، مثنوی معنوی، پیر چنگی، روایت تمثیلی مقدمه بررسی حکایتهای آثار ادبی از منظر روایتشناسی یکی از موضوعاتی است که در سالهای اخیر در میان پژوهشهای ادبی جایی برای خود گشوده و پژوهشگران بسیاری را به تحلیل و تجزیهی این حکایتها و تطبیق آنها با فنون نوین داستاننویسی سوق داده است.
مولوی حکایت «پیر چنگی» را با تغییراتی از جمله تغییر در محل وقوع داستان (از نیشابور به مدینه) و در شخصیتها (از ابوسعید به عمر) ذکر کرده است؛ اما بررسی دقیق حکایت نشان از نوآوریهای دیگری دارد که برخی از آنها این روایت را به فضای روایتهای پسامدرن نزدیک کرده است.
از دیگر مقالاتی که با موضوع فنون داستانپردازی مولوی منتشر شده باید این موارد را ذکر کرد: «مهارتهای ویژه و سبک خاص مولوی در زاویهی دید؛ در حکایت عاشق شدن پادشاهی بر کنیزک بنابر نظریه ژرار ژنت» (1390) از حسین حسنپور آلاشتی و همکاران؛ مقالهی «موسی و شبان؛ نگاهی ساختاری به داستان موسی و شبان مثنوی، عناصر داستانی و مأخذ و نظایر آن» (1386) از حسن ذوالفقاری؛ مقالهی «شکلشناسی دو قصه از مثنوی مولوی بر اساس نظریهی ولادیمیر پراپ» (1390) از محمدرضا ساکی و همکار.
اما از منظر قواعد پسامدرن داستاننویسی معاصر، در این بخش از حکایت قهرمان داستان (پیر چنگی) دیگر در محدودهی تخیل نویسنده (مولوی) نیست و با شکستن مرز دنیای واقعیت و خیال، قدرت یافته و به استقلال و خودمختاری دست پیدا کرده است.