چکیده:
زمان در روایت یکی از مباحث مهم و مؤلفههای اساسی در آفرینش داستان است که در دهههای اخیر مورد توجه روایتشناسان مختلف قرار گرفته است. با بررسی زمان میتوان به اهمیّت یک رویداد در نظر نویسنده برای دستیابی به هدفش پی برده، از این میان، نقش ژرار ژنت، ساختارگرای فرانسوی، در تکوین نظریهی زمان روایی به عنوان یکی از مهمترین مؤلفههای پیشبرد روایت داستانی، بسیار قابل توجه است. ژنت نظریهی زمان در روایت خود را در سه محور نظم، تداوم و بسامد مطرح میکند. مثنوی تمثیلی جلال و جمالنزلآبادی، شاعر ناشناختهی قرن نهم، از محور زمان به خوبی استفاده کرده است و از تحلیل زمانی این داستان تمثیلی این نتیجه به دست میآید که نویسنده، گاهی توالی خطی زمان را برهم میزند تا متن را دچار آشفتگی زمانی کند و با یک فلاش بک به عقب برمیگردد و گاهی گوشه چشمی به آینده میاندازد و دوباره به متن اصلی برمیگردد. نویسنده به طور کل روند شتاب مثبت و بسامد مفرد را برای ایجاد ایحاز در متن بهکار برده است.
خلاصه ماشینی:
فصل نامۀ تحقيقات تمثيلي در زبان و ادب فارسي دانشگاه آزاد اسلامي ـ واحد بوشهر شماره سي و سوم - پاييز ١٣٩٦ - از صفحۀ ١٣٦ تا ١٦٠ زمانمندي روايت در مثنوي تمثيلي جلال و جمال نزل آبادي بر اساس نظريه * ژرار ژنت 2 رقيه نورمحمّدي ١، عبدالحسين فرزاد ١- دانشجوي دکتري زبان و ادبيات فارسي ، واحد تهران جنوب ، دانشگاه آزاد اسلامي ، تهران ، ايران ٢- دانشيار گروه زبان و ادبيات فارسي ، واحد تهران جنوب ، دانشگاه آزاد اسلامي ، تهران ، ايران چکيده : زمان در روايت يکي از مباحث مهم و مؤلفه هاي اساسي در آفرينش داستان است که در دهه هاي اخير مورد توجه روايت شناسان مختلف قرار گرفته است .
با بررسي زمان مي توان به اهمّيت يک رويداد در نظر نويسنده براي دستيابي به هدفش پي برده ، از اين ميان ، نقش ژرار ژنت ، ساختارگراي فرانسوي ، در تکوين نظريه ي زمان روايي به عنوان يکي از مهم ترين مؤلفه هاي پيشبرد روايت داستاني ، بسيار قابل توجه است .
مثنوي تمثيلي جلال و جمال نزل آبادي ، شاعر ناشناخته ي قرن نهم ، از محور زمان به خوبي استفاده کرده است و از تحليل زماني اين داستان تمثيلي اين نتيجه به دست مي آيد که نويسنده ، گاهي توالي خطي زمان را برهم مي زند تا متن را دچار آشفتگي زماني کند و با يک فلاش بک به عقب برمي گردد و گاهي گوشه چشمي به آينده مي اندازد و دوباره به متن اصلي برمي گردد.