چکیده:
در دورة معاصر بهدلیل مشترکات فراوان بین دو فرهنگ ایرانی و عربی، میتوان تشابه افکار و تصاویر و درنهایت مضامین شعری همسان را که البتّه در برخی موارد با دیدگاههای متفاوت همراه هستند، در آثار شعری شاعران دو ملّت بهخوبی حس کرد. بهزاد کرمانشاهی و عبد الوهّاب بیاتی، بهمثابة عضوی از جامعة ادبی خویش، نقش مهمّی در بازتاب تحوّلات سیاسی و اجتماعی ایفا کردهاند؛ امّا گاهی اوقات واقعیّتهای جامعه، بنا به دلایلی همچون مناسبنبودن فضای سیاسی و اجتماعی، در سرودههای آنها بهصراحت، بیان نمیشود؛ چراکه بیان این واقعیّتها در برخی موارد با نهادهای سیاسی و اجتماعی در تقابل قرار میگرفت؛ از اینرو، دو شاعران برای بیان دیدگاههای خویش از نماد استفاده کردهاند؛ لذا با توجّه به این اصل که ارزیابی درست ادبیّات ملّی و تبیین جایگاه آن در میراث فکری و ادبی بشریت جز با مقایسة ادبیّات ملّتها میسّر نمیشود، نوشتار پیش رو در راستای غنابخشیدن به ادبیّات ملّی و نشاندادن ارزشهای ادبی آن در کنار ادبیّات ملل مختلف، میکوشد تا با رویکردی توصیفی - تحلیلی و براساس مکتب آمریکایی ادبیّات تطبیقی که دامنة پژوهش آن منحصر به تأثیر و تأثّر نیست، بلکه بر زیباییهای هنری تأکید دارد؛ کارکرد نماد را در شعر بهزاد کرمانشاهی و عبد الوهّاب بیاتی تحلیل کند. بررسیها نشان میدهد نماد با تجربههای روحی و عاطفی این دو شاعر، پیوندی ناگسستنی دارد و بازتابی از سرخوردگیهای هنرمند و شرایط سیاسی - اجتماعی روزگار آنان و راهی برای آشکارکردن زشتیها و خفقان حاکم بر جامعه است.
خلاصه ماشینی:
این نظریه، بدون توجه به تأثیرپذیری متون ادبی از همدیگر و همچنین بدون توجه به پسزمینة تاریخی، به بررسی متون ادبی میپردازد» (انوشیروانی، 1389: 13)؛ بنابراین با توجه به اینکه در پژوهش پیش رو، تأثیر و تأثر بهزاد کرمانشاهی و عبد الوهاب بیاتی از یکدیگر مد نظر نیست و تکیه بر زیباییهای ادبی و هنرپردازی دو شاعر است، مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی، اساس پژوهش واقع شده است.
) بهگفتة شفیعی کدکنی، بیاتی «کلمه را بهصورت پردهای درآورده است که در ورای آن معانی بسیاری نهفته است» (البیاتی، 1348: 8)؛ بنابراین، وی از شهسوار که بهنظر میرسد؛ نماد انسانهای آزادیخواه و استبدادستیز است، میخواهد از دل شب، شب مرگزا و خاموش، از دل جامعة استبدادزده به حرکت درآید و وضعیت موجود را درهم بشکند؛ افزون بر این، واژگان سگ، شمع، ساعت و مه نیز هرکدام بار معنای نمادین خاص خود را دارند که در کنار واژة نمادین شب، رمزیبودن شعر بیاتی را دوچندان کردهاند؛ همچنین بیاتی در سرودة زیر که بخشی از قصیدة «اللیل فی کل مکان» است، بهمانند همتایش، بهزاد کرمانشاهی، جامعة استبدادزدة عراق را به تصویر میکشد که حاکمیت شب، فضای آن را تیره و تار کرده است: «عدیدة أسلاب هذا اللیل فی المغارة/ جماجم الموتی، کتاب أصفر، قیثارة/ نقش علی الحائط/ طیر میت، عبارة/ مکتوبة بالدم فوق هذه الحجارة.
کارکرد برخی نمادها در سرودههای دو شاعر بدینشرح است: هر دو، شب را نمادی از تیرگی حاکمیت استبداد میدانند، باغ هم نماد سرزمین گرفتار این تیرگی است؛ افزون بر این، باد در شعر نمادین ایندو، نمادی برای مبارزان آزادیخواه است که با وزش خویش در تلاشاند وضعیت موجود را تغییر دهند البته در پارهای موارد این رویکرد تغییر میکند و باد رمز ظلم و ستم میشود.