چکیده:
در این مقاله، نویسنده کوشیده است تا مدینة فاضلهای را که سعدی در آرمان خویش در پی آن بوده، در بوستان جستوجو نماید و با بررسی ویژگیهای آن، سرای سعادت سعدی را به همگان معرفی نماید. آرمان شهری که در آن سعدی، پیوسته از تجربهها و سرگذشتها و روایات گذشتگان یاد نموده و در آن برایش در ورای هر امری، نکتهای و عبرتی نهفته است. بوستانی که جهان حقیقت سعدی است و در آن جز حقگویی و حق شنوی خبری نیست.
خلاصه ماشینی:
در این کتاب پرمغز از دنیای واقعی ـ که آکنده است از زشتی و زیبایی، تاریکی و روشنی و بیشتر اسیر تباهی و شقاوت ـ کمتر سخن میرود، بلکه جهان بوستان همه نیکی است و پاکی و دادگری و انسانیت یعنی عالم چنانکه باید باشد و به قول مولوی «شربت اندر شربت است».
گربۀ پیر زالی را مهمانسرای امیر به تیر غلامان دچار میشود و کنج ویرانۀ پیرزن را آرزو میکند و شاعر از گرفتاری او پند میدهد که: نیرزد عسل، جان من، زخم نیش* قناعت نکوتر به دوشاب خویش* نه تنها سرگذشت انسان و حیوان نکته آموز است، بلکه هر چیز دیگر با سعدی رازی در میان مینهد.
سعدی در جانی که در بوستان تصویر کرده، سیرة حکمرانی کسانی را میستاید که همه به زیردستان میاندیشند و رعایت جانب آنان، چنانکه از فرماندهی دادگر یاد میکند که همیشه قبایی ساده داشت و بیش از هر چیز به فکر آسایش دیگران بود، یا عمر بن عبدالعزیز که در خشکسالی نگین گرانبهای انگشتری خود را فروخت و بهایش را «به درویش مسکین و محتاج داد».
در عالمی که سعدی در شعر خود میآفریند، اگر ضعیفی از قوی در رنج باشد، غفلت فرمانروا سزاوار نیست زیرا: کسی زین میان گوی دولت ربود* که در بند آسایش خلق بود* هر قدر دادگری در جهان اندیشة سعدی مطلوب است و سودمند، بیداد زشت است و زیان خیز.
با این همه شاعر از آینده نگران است، از روزهایی که کسی را نیابد تا از بهشت آرزوهای خود با او سخن راند، از این رو میگوید: به عهد تو میبینم آرام خلق* پس از تو ندانم سرانجام خلق* *** سراسر بوستان سعدی از فروغ انسانیت و ایثار و جوانمردی نورانی است و دلگشا.