چکیده:
بررسی رابطه بین تصمیم گیری احساسی سرمایه گذاران و کارائی سرمایه گذاری شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران و نقشی که حاکمیت شرکتی در این رابطه دارد، هدف اصلی این پژوهش است. برای دستیابی به هدف، از داده های مربوط به 138 شرکت به عنوان نمونه، با انتخاب به روش حذف سیستماتیک(غربالگری) طی دوره زمانی 1387 تا 1394 استفاده شد. تاثیر متغیر مربوط به تصمیم گیری احساسی سرمایهگذاران(شاخص احساس بازار سرمایه) بر کارائی سرمایهگذاری(برمبنای مدل ریچاردسون، 2006) از طریق مدل رگرسیون چند متغیره به روش حداقل مربعات تعمیم یافته برآوردی با اثرات ثابت بررسی شد. برای ارزیابی حاکمیت شرکتی از مدل حساس یگانه- سلیمی(1390) با 93 شاخص، استفاده شد و سپس نقش حاکمیت شرکتی بر رابطه مذکور با استفاده از مدل رگرسیونی دیگری مورد بررسی قرار گرفت. نتایج پژوهش نشان داد که تصمیم گیری احساسی سرمایه گذاران تاثیر منفی معنادار بر کارائی سرمایه گذاری دارد. به عبارت دیگر، تصمیمات احساسی سرمایهگذاران اثرات نامطلوبی بر تصمیمات سرمایهگذاری و کارائی شرکت دارد. اما حاکمیت شرکتی، علاوه بر داشتن رابطه مثبت معناداری با کارائی سرمایه گذاری، توانائی تعدیل اثرات منفی(نامطلوب) تصمیم گیری احساسی سرمایه گذاران بر کارائی سرمایه گذاری را دارد.
خلاصه ماشینی:
به طور خلاصه ، اهميت اين پژوهش را ميتوان از جهات مختلفي بيان کرد؛ اول ، علاوه بر اين که احساسات سرمايه گذاران به عنوان يکي از عوامل تأثيرگذار در جريان سرمايه و حرکت کلي بازار سرمايه است ، بررسي رابطه بين تصميم گيري احساسي سرمايه گذاران و کارايي سرمايه - گذاري شرکت ها، ميتواند موجب افزايش آگاهي سرمايه گذاران و مديران شرکت ها شود تا با دانشي بيشتر از اتلاف منابع کمياب اقتصادي جلوگيري به عمل آورند.
1 Baker & Wurgler 2 Zhang 3 Equity Market Sentiment Index ٢-١- تصميمات احساسي سرمايه گذاران و کارايي سرمايه گذاري تصميم گيري احسـاسي سرمايه گذاران در بازار سرمايه موجب انحراف قيمت سهام از قيمتهاي واقعي (بنيادي) ميگردد (باکر و همکاران ، ٢٠١٢؛ باکر و ورکلر، ٢٠٠٧ و ٢٠٠٦؛ لمون و پورتنياگينا١، ٢٠٠٦).
از نقطه نظر تئوري اقتصاد اطلاعات ، در صورت وجود عدم تقارن اطلاعاتي موجود بين اعتباردهندگان و مديران شرکت ، اعتباردهندگان ضمن محدود کردن اعتبار، منافع خود را افزايش 1 Masulis et al 2 Huang & Chang 3 Giroud & Mueller 4 Yang & Jiang داده و مانع از فرصت طلبي مديران و سهامداران ميشوند و درنتيجه ممکن است سرمايه گذاري - هاي سودآور با توجه با ساختار سرمايه و هزينه هاي بالاي بدهي پذيرفته نشوند (روکا و همکاران ١، ٢٠٠٧؛ به نقل از محمديان و همکاران ، ١٣٨٩).
در اين پژوهش با تکيه بر نتايج پژوهش هاي قبلي به ويژه پژوهش چن و همکاران (٢٠١٣) که نشان داد حاکميت شرکتي توانائي تعديل اثرات نامطلوب احساسات سرمايه گذار بر تصميمات سرمايه گذاري را دارد فرضيه سوم پژوهش به صورت زير طرح شده است : فرضيه سوم : هرچه حاکميت شرکتي قويتر باشد اثر تصميم گيري احساسي سرمايه گذاران بر کارايي سرمايه گذاري شرکت ها ضعيف تر ميشود.