چکیده:
پژوهش حاضر قصد دارد با استفاده از نظریه زبان¬شناسی فرهنگی، در جهت آشنایی با نظام استعاری- فرهنگی زبان فارسی و همچنین الگوی تاریخی و اسطوره¬ای «آب و آتش»، به بررسی رابطه زبان و مفهوم¬سازی¬های فرهنگی در اشعار مولانا بپردازد. نمود آب و آتش در شش دفتر مثنوی معنوی و کلیات دیوان شمس مولانا چشمگیر است. مولانا در 1888 بیت از ابیات خود به عناصر اربعه اشاره داشته، در 524 بیت از آب و در 574 بیت از آتش بهره جسته است. آب و آتش به عنوان دو عنصر متضاد از عناصر اربعه، دو خصوصیت متمایز از هم در عالم طبیعت دارند. اما این دو عنصر در مفاهیم ادبی و کارکرد استعاری بهویژه مضامین عرفانی وقتی در طول یک بیت قرار میگیرند، خاصیت فراطبیعی یافته، به نوعی تضاد دیرینه عقل و عشق را به تصویر میکشند. هدف این پژوهش، دستیابی به شناخت از طریق کاربرد طرحوارههای حجمی دل، سر و چشم بوده است، تا با بررسی کارکرد این طرحوارهها، شناخت دقیقتری از شخصیت فردی و اجتماعی این شاعر حاصل گردد. از مهمترین دستاوردهای این پژوهش که میتوان به آن اشاره داشت: 1. در ادبیات فارسی دل مظهر درک شهودی است و چشم نماینده حواس ظاهری بوده و پر کاربردترین ابزار برای درک واقعیت محسوب میشود. بسامد مظروف دل در اشعار مولانا نسبت به مظروف چشم به نوعی شخصیت شهودی مولانا را مطرح میکند. 2. سر در زبان فارسی ظرف مفاهیم مرتبط با اندیشه قرار گرفته است، اما در اشعار مولانا، سر ظرف واژگان مرتبط با عشق است. مفهوم عشق به عنوان مظروف سر در اشعار مولانا با واژگان متفاوتی بیان شده است که تحلیل آنها عشق پرشور و تاحدودی عشق رفاقتی را در نگاه احساسی مولانا نشان میدهد.
خلاصه ماشینی:
با بررسی طرحوارههای حجمـی مـرتبط بـا واژههـای آب و آتش در شش دفتر مثنوی و دیوان شمس ، نتایج زیر به دست آمد: - ابیات بسیاری از اشعار مولانا دارای طرحوارة حجمی انـد کـه از میـان آنـان، سـه عضو بدن یعنی «سر»، «چشم » و «دل» بیشتر از دیگر واژگان دارای حجم و ظـرف مفاهیم انتزاعی تصویر شده اند.
- به دلیل آنکه در شعر مولانا، ظرف «سر» که قلمرو ویـژة «عقـل » اسـت ، بـا واژگـان مرتبط با مفهوم انتزاعی عشق پر می شود و این امر یادآور تعـارض دیرینـه عقـل و عشق و بیانگر پیروزی همیشگی عشق در پهنه ادب فارسی است و به دلیـل آنکـه سر در زبان فارسی به معنی رئیس ، مهتر، نفر اول و معانی دیگر از این نوع بـه کـار می رود و از آنجا که سر به پادشاه و پادشاه به سر تشبیه می شود، غلبـه عشـق بـر عقل می تواند نمود استعاری ستیز طبقه عامه با طبقه حاکم دانست که بـه خـاطر عدم تحقق آن در دنیای واقعی در دنیای رؤیایی ادبیات شکل گرفته است .
- با بررسی و تحلیل چشم و واژگان مـرتبط بـا آن، در مـواردی کـه ماننـد ظـرف و دارای حجم فرض شدهاند، این نتایج به دست آمد که چشم در اشعار مولانا، ظـرف معشوق و اشک واقع شده و در واقع برای بیان دو مفهوم انتزاعـی عشـق و غـم بـه کار رفته است .