چکیده:
مطالعات مختلف مؤید ارزیابی تناقض آلود موقعیت زنان در نهاد خانواده است که در عین ایفای نقش گسترده از سوی ایشان در عرصههای مختلف زندگی خانوادگی، عملا سهم زیادی از آن نادیده گرفته میشود. پژوهش حاضر، با هدف واکاوی این فرایند مبتنی بر ادراکات و تجارب زیستهی زنان در قالبی ژرفانگر طراحی و اجرا شده است. روش انجام پژوهش کیفی و مبتنی بر نظریهی زمینهای بودهاست. دادهها از طریق مصاحبههای نیمهساختاریافته با چهارده زن متأهل خانهدار و شاغل مشهدی بهدست آمده است. کدگذاری و تجزیه و تحلیل متن مصاحبهها در قالب رویکرد سه مرحلهای استراوس وکربین، منجر به صورتبندی پدیدهی مرکزی تحت عنوان «عملکرد زنان به عنوان عامل جبران کننده در اقتصاد خانوار» شد. این پدیده با مجموعهای از شرایط زمینهای از قبیل تجربه ی حضور در محیطهای اجتماعی و فرهنگی مختلف و الگوی ناظر بر تقسیم کار جنسیتی، شرایط علّی هم چون الگو و میزان درآمد و پسانداز و شرایط مداخلهای مانند شرایط اجتماعی اقتصادی خانواده ی پدری و ویژگیهای واحد زناشویی، احاطه شده بود. زنان در برابر این پدیده راهبردهایی از جمله هزینهکردهای خیرخواهانه، هزینهکردهای ضروری و هزینهکردهای سرمایهای اتخاذ میکردهاند که پیامدهایی از قبیل اقتصادزدایی از روابط انسانی در خانواده و گذار کم هزینه از بحرانهای اقتصادی را بهدنبال داشته است.
خلاصه ماشینی:
(& Lewin- Epstein, 2007; Rezvani & zanjanizadeh, 2015 در دوران قبل از انقلاب صنعتی برخلاف نقش مهمی که زنان در واحدهای اقتصادی سنتی خانوادگی ایفا میکردند، مورد توجه قرار نمیگرفت و بیشتر عقیده بر این بود که تمام فعالیت های اقتصادی که زنان انجام میدهند جزئی از وظیفه شان است و نباید به خاطر آن در آمدی دریافت کنند ( Daneshvar &Sharifi, Eiravani ;٢٠١٤ ,Mansori &Abedini Blatter, Liaghatdar, ٢٠١٥ ,Ameri).
به همین خاطر میبایست برای برقراری تعادل در زمینه ی قدرت و تصمیم گیریهای خانواگی، به تغییر در نگرش مردان و تحول در نقش آفرینیهای اقتصادی زنان به مثابه ی دستیابی به استقلال مالی آن ها نیز توجهی ویژه کرد، این نکته در حالی گفته میشود که میان حوزه ی قدرت و دگرگونیهای فکری در جامعه که متأثر از سطح تحصیلات و میزان در آمد زوجین است ، رابطه ی معنی دار و مثبتی وجود دارد ( & Nayebi ,٢٠١٣ ,Hadizadeh &Kordi Golshani , 2013; Zare Shahabadi & Mandani, 2014 Movahed, Enayat, & Mardani, 2012; ٢٠١٦ , Movahed &Mardani ).
اما با این حال معتقدند که دو عامل اساسی توسعه و پیشرفت جوامع و هم چنین تغییر نهادهای فرهنگی و سنتی میتواند در کاهش نابرابریهای جنسیتی مؤثر باشد و به افزایش قدرت زنان و اعمال نظر آنان در حوزه های مختلف ، خصوصا خانواده بیانجامد ( Sedaghati ٢٠١٢ ,Kavosi &Razmi ;٢٠١٧ ,Shekarbeigi ;٢٠١٦ ,Haji Mohammadi &Fard ).
Analysis of the socio-cultural factors influencing gender inequality (the study of married women 20-49 years old in Isfahan).