چکیده:
در ادبیات معاصر فلسفه تحلیلی، اصل دلیل کافی به واسطه نتایج مناقشهبرانگیز آن، مورد حمله قرار میگیرد. از میان این نتایج، آنچه بیش از همه اساسی تلقّی میشود، ضرورتانگاری (شکست موجّهات). است. همه ما بر این باوریم که امور ممکنی پیرامون ما وجود دارند که میتوانستند به گونهای دیگر باشند؛ حال پرسش این است که اگر هر چیز، علّتی کافی داشته باشد، آیا جایی برای وجود اشیای امکانی باقی خواهد ماند یا همه چیز ضروری خواهد شد؟ در مواجهه با این مسئله، پاسخهای متنوعی شکل گرفته که در متن مقاله به آنها اشاره شده، اما آن چه در این مقاله بر آن تاکید کردهایم، اولا، تبیین دقیق ایراد ضرورتانگاری با بیان یکی از قائلین اصلی آن (پیتر ون اینوگن) و ثانیا، پاسخی مبتنی بر انکار ضرورت علّی از جانب یکی از مهمترین پژوهشگران این عرصه (الکساندر پراس) به عنوان راه حلّ این مسئله است. در نهایت، راه حل فیلسوفان مسلمان را با محور قرار دادن ابن سینا طرح کردهایم که بدون انکار ضرورت علّی، ایراد ضرورتانگاری را پاسخ میدهند.1
خلاصه ماشینی:
همۀ ما بر اين باوريم کـه امـور ّ ممکني پيرامون ما وجود دارند که ميتوانستند به گونه اي ديگر باشند؛ حال پرسش اين است کـه اگـر هـر چيـز، علتـي کـافي داشته باشد، آيا جايي براي وجود اشياي امکاني باقي خواهد ماند يا همه چيز ضروري خواهد شد؟ در مواجهه با ايـن مسـئله ، ً پاسخ هاي متنوعي شکل گرفته که در متن مقاله به آنها اشاره شده ، اما آن چه در ايـن مقالـه بـر آن تأکيـد کـرده ايم ، اولا، تبيـين ّ دقيق ايراد ضرورت انگاري با بيان يکي از قائلين اصلي آن (پيتر ون اينوگن ) و ثانيا، پاسخي مبتني بـر انکـار ضـرورت علـي از جانب يکي از مهم ترين پژوهشگران اين عرصه (الکساندر پراس ) به عنـوان راه حـل ايـن مسـ ئله اسـ ت .
(Melamed & Lin, 2016) در اين مقاله تنها به مورد نخست نخواهيم پرداخـت و در ايـن رابطـه تنهـا بـه همـين دو نکتـه اشـاره ً ميکنيم که اولا، طبق مبناي معرفتي پذيرفته شده در حکمت اسـلامي، يافـت ه هاي علـوم تجربـي بايسـتي مطابق با چارچوب هاي فلسفي و متافيزيکي تنظيم و تفسير شوند نه اين که يـک اصـل متـافيزيکي (ماننـد ً اصل دليل کافي)، اعتبار خود را از تطبيق يا عدم تطبيق با يافته هاي تجربـي کسـب کنـد١ و ثانيـا، ، وجـود داشتن عدم تعين هاي واقعي در مکانيک کوانتومي و بـه تبع آنهـا روي دادن وقـايع بـدون علـت و قابليـت ِ تبيين شدن ، مبتني بر يکي از تفسيرهاي يافته هاي تجربي (تعبير کپنهاگي) است و تفسيرهاي موجبيتي نيـز براي همين يافته هاي تجربي وجود دارد که در عين کفايت تجربي يکسان بـا تعبيـر کپنهـاگي، پديـده هاي 2 کوانتومي را کاملا موجبيتي تفسير ميکنند.