چکیده:
در این مقاله سیر تحول عملگرایی در اندیشه پاتنم مورد بررسی نقادانه قرار میگیرد و نقدهای او به دوگانگیهای مختلف و ادعای فروپاشی دوپارگی واقعیت/ ارزش و انتهای سیر عملگرایی او که منجر به مسئلهی امکان هستیشناسی و صدور اعلامیهی ترحیم هستیشناسی شد، بیان میگردد. سپس با نگاهی تطبیقی، نظر ارسطو در باب دوگانگی نظر و عمل تقریر میگردد و تفکیک اخلاق به عنوان راهکار کلیدی ارسطو در مسئلهی امکان هستیشناسی مورد مداقه قرار میگیرد. در انتها تبیین میشود که علی رغم نقدهای کوبنده پاتنم به نظرات قبلی خود و تلاش وی برای رهایی از دوگانگیهای مختلف، اندیشهی پراگماتیک او از دوگانگی نظر و عمل ارسطویی رهایی نداشته و همراه همیشگی اندیشهی پاتنم، از رئالیسم متافیزیکی تا رئالیسم درونی و کثرتگرایی عملگرایانه بوده است و بر همین مبنا، تحول عملگرایی پاتنم و تمایل او به اخلاق را میتوان با در نظر گرفتن تاثیر دوگانگی نظر و عمل تبیین کرد و به این ترتیب برخلاف نظر پاتنم، نقدهای وی به متافیزیک هیچگاه مویدی بر تردید در هستیشناسی و صدور اعلامیه ترحیم برای آن نمیگردد، بلکه یادآور اهمیت مسئلهی تفکیک اخلاق در فلسفه امروز و توجهی دوباره به فلسفهی ارسطو است.
خلاصه ماشینی:
در انتها تبيين مي شود که علي رغم نقدهاي کوبندة پاتنم به نظرات قبلي خود و تلاش وي براي رهايي از دوگانگي هاي مختلف ، انديشـــه ي پراگماتيک او از دوگانگي نظر و عمل ارســـطويي رهايي نداشـــته و اين دوگانگي، همراه هميشــگي انديشــه ي پاتنم ، از رئاليســم متافيزيکي تا رئاليســم دروني و کثرت گرايي عمل گرايانه بوده اســت و بر همين مبنا، تحول عمل گرايي پاتنم و تمايل او را به اخلاق ، مي توان با در نظر گرفتن تأثير دوگانگي نظر و عمل تبيين کرد و به اين ترتيـب برخلـاف نظر پاتنم ، نقدهاي وي به متافيزيک هيچ گاه مؤيدي براي ترديد در هسـتي شـناسـي و صـدور اعلاميۀ ترحيم محسـوب نميشـود؛ بلکه يادآور اهميت مسئله ي تفکيک اخلاق در فلسفه امروز و توجهي دوباره براي فلسفه ي ارسطو است .
البته در رويکرد پاتنم بايد دقت داشت که فيلسوف آمريکايي رويکردي پراگماتيستي به تأسي از ديويي ٣ دارد و همانطور که اشاره شد، ديويي قائل به حذف دوگانگيها است و از اينرو، تمام تلاش پاتنم براي رهايي از نظام دوگانه ي نظر و عمل است ، غافل از آنکه مسئله ي «تفکيک اخلاق » به تلقي حذف متافيزيک و هستيشناسي نميانجامد و به نظر ميرسد که نوعي از خلط مبحث اتفاق افتاده باشد.
همچنان يک مسئله باقي مانده است : «چگونگي جهش پاتنم از دوگانگي به دوپارگي؟» براي فهم اين پرســش ، ابتدا لازم اســت که توضــيحي درباره ي تفاوت دو اصــطلاح «دوگانگي» و «دوپارگي» مطرح شـود تا کارکرد جايگزيني دوپارگي به جاي دوگانگي، در تفکر پاتنم ، واضح تر شود: «دوگانگي» تعبيري فلسـفي اسـت که از دکارت به شــکل امروزين خود درآمد و به تفاوت دو حوزه ي ذهن و عين اشـــاره ميکند.