چکیده:
بنای عقلا در استنباط احکام و قانونها از مهمترین مباحث روز بهشمار میرود، چرا که این بنا در پاسخگویی به نیازهای روزافزون جوامع و انطباق فقه با زندگی نوین اجتماعی نقش بسزایی دارد. لذا این پژوهش با هدف سیر تحول بنای عقلا نزد اصولیون شیعه انجام گرفته است و میزان رویآوری به بنای عقلا از اصولیون متقدم تا معاصر را بررسی خواهیم کرد. پس از بررسی این نتیجه بهدست آمده که اصولیون شیعه بالخصوص متأخرین، در بسیاری از مباحث اصول به بنای عقلا استناد کردهاند و گاه آن را تنها دلیل یا از بهترین ادله برشمردهاند.
خلاصه ماشینی:
ایشان نیز در بحث اوامـر بـه بنـای عقـلا استناد جسته اند و می فرمایند: «امر دلالت بر وجوب دارد، مـثلا اگـر عبـد بـا امـر مـولایش مخالفت کند و تخطی ورزد، بنای عقلا بر اینست ، او را مذمت و سرزنش کننـد، پـس اگـر امر اقتضای وجوب نداشت ، مذمت و عقاب عبد جایز نبوده و اگر امر، دلالت بر اسـتحباب داشت ، باز هم مولی در صورتیکه عبد آن کار را ترک کرده یا مخالفت با آن انجام مـی داد، حق مذمت او را نداشت » (طوسی، بی تا، ج ١: ١٧٢).
در سدة یازدهم محمدبن حسین جبعی معروف بـه شـیخ بهـایی (٩٥٣ – ١٠٣٠ ق ) در کتاب اصولی خود «زبده الاصول » حجیت داشتن ظواهر الفاظ را، از بـاب اسـتناد بـه بنـای عقلا می دانند (جبعی، بی تا، ج ٣: ٧) و مـی گویـد بـه ایـن دلیـل کـه ظـواهر الفـاظ ، بـرای احتیاجات مردم بسیار نیاز است ، سیره و روش عقلا به آن اعتبـار مـیدهـد و بـه آن عمـل می کنند (جبعی، بی تا، ج ٤: ٣).
می توان گفت به این دلیل است که هر چه از عصـر معصـومین و اصـحاب و تـابعین آنـان دورتر می شویم و با توجه به مسائل و پرسش های جدیـدی کـه بـرای افـراد جامعـه پـیش می آید، فقها را ملزم می کند که از منابع چهارگانه فتـاوی خـود را فراتـر ببرنـد و بـه منـابع دیگری چون بنای عقلا روی بیاورند و احکام و فتاوای خود را با استناد به ایـن بنـا صـادر کنند.