چکیده:
مشارکت سیاسی بهعنوان یکی از ابعاد مهم فرهنگ سیاسی مورد توجه جامعهشناسان سیاسی بوده است. طبعاً این مفهوم در کشورهای مختلف بهگونههای مختلفی درک شده است. اما آنچه که بهعنوان فصل مشترک همه این برداشتها، مشارکت سیاسی در انتخابات و نیز کیفیت و نحوه برگزاری آن در این کشورها بوده است. کشور ایران نیز با این پدیده پس از انقلاب مشروطه درگیر بوده است و توسعه سیاسی کشور نیز همیشه تابعی از کیفیت و میزان برگزاری انتخابات بوده است. در دوران حاکمیت پهلوی دوم دورههای متعدد برگزاری انتخابات و مشارکت سیاسی داشتهایم. با پیروزی انقلاب اسلامی و تغییر در حاکمیت سیاسی بهنظر میرسد میزان مشارکت سیاسی افزایش پیدا کرده است. نوشتار در پی پاسخ به این سؤال اساسی است که «نحوه و میزان مشارکت سیاسی در جمهوری اسلامی نسبت به دوره پهلوی دوم چه تغییر و تحولی داشته است؟». فرض بر این است که در زمینه مشارکت سیاسی ، دوره جمهوری اسلامی با توجه به ماهیت، ساختار و عملکرد سه دهه نسبت به دوره پهلوی دوم رشد و تحول جدی داشته ایم به طوری که از آن میتوان به عنوان گذر از «فرهنگ سیاسی تبعی» به «فرهنگ سیاسی مشارکتی» یاد کرد. استفاده از الگوی نظری فرهنگ سیاسی آلموند و همکارانش و نیز روش تطبیق تاریخی جهت تحلیل مشارکت سیاسی در دو مقطع زمانی اصلیترین رویکرد پژوهشی در این مقاله است.
خلاصه ماشینی:
در مجموع با توجه به فضای اجتماعی و فرهنگی حاکم بر قبل از انقلاب که از یک سو: «احزاب که باید در تجمیع منافع ، بیان خواسته ها، ارتباط سیاسی، گزینش سیاسی و جامعه پذیری سیاسی و به عبارتی مشارکت سیاسی در جهت تعمیم قدرت و زمینه سازی توسعه جامعه نقش محوری داشته باشند، به علل مختلف از جمله وابستگی به قدرتهای داخلی و خارجی، نخبه گرایی و فردمحوری، دنباله روی و عوامگرایی یا پوپولیسم ، نداشتن زیربنا و زیرساخت لازم به عنوان یک حزب سیاسی، فقدان هویت و انسجام و سازمان تشکیلاتی و طبقاتی طرح شعارهای غیر عملی، برخوردهای مقطعی و ناپایدار، عدم به کارگیری صحیح و متناسب نیروهای حزبی، برخورد انفعالی و عکس العمل ، برخوردار نبودن از اصول و برنامه ریزی لازم، برخورد ایدئولوژیک افراطی و صرفا سیاسی، خودسانسوری، تفرقه و تشتت ها و ٦٣ انشعابات ناشی از جامعه پرتضاد ایرانی، جذب سریع رهبری در نخبگان قدرت، فاصله سواد و ارتباط نداشتن با توده و گریز تودهها از تحزب، شکل گیری از بالا به جای تشکل خودجوش و مردمی از پایین ، فروپاشی و عدم تداوم لازم بر اثر عوامل درونی و برونی و در مجموع طیفی از عوامل گوناگون که هریک در مورد برخی از احزاب سیاسی ایران در سالهای ١٣٢٠ تا ١٣٥٧ صدق میکرد، نتوانستند نقش خویش را در روند توسعه ایفا کنند و بعضا به مانعی در راه وصول به توسعه جامعه بدل شدند» (مدیر شانه چی، ١٣٧٢: ١٤).