چکیده:
از مسائل مهم در قلمرو «فلسفهة معماری»» چیستی معنا و فرایندهای مرتبط با آن
در معماری متنوار است. در پژوهش حاطضر به این پرسش اصلی پرداخته میشود
که مژلفههای موثر بر خوانش و تاویل معنای یک اثر معماری چیست و براساس
این مژلفههاء آیا میتوان به تعیّن معنا در آثار معماری معتقد بود یا خیر؟ برای تبیین
پاسخ این پرسش» ضمن مقایسة تطبیقی نظریات مختلف وسپس ارزیابی آنهاء
با بهرهگیری از روش تحلیل محتوای کیفی و با استناد به متون دینی» مشخص
میشود که گرچه اعتباریاتی نظیر پیشدانستهها و پیشفهمهای مخاطب در تاویل
رخوانش معناق اتر مزتر استه بربابة پرابدد کلرة مزژههای مقر بو معا شام
معمار» مخاطبء اثر و زمینه)، دامن معنایی معماریی متنوار» متعیّن و نسبتا بسته
است؛ دامنهای که حدود و کیفیت آن طی نظریة ارائهشده در این مقاله تبیین شده
است.
خلاصه ماشینی:
بر این اساس، پرسش اصلی این تحقیق عبارت است از اینکه آیا میتوان به تعّین معنایی در آثار معماری قائل بود یا خیر؟ به بیان دیگر، آیا میتوان برای آثار معماری، دامنۀ معناییِ مشخص و متعیّنی را تعریف کرد و یا بالعکس، هر معنایی (اعم از معانی صریح یا ضمنی) بر هر اثری قابل حمل است؟ اهمیت تأمل در این پرسش زمانی مضاعف میشود که توجه شود بر هریک از پاسخهای منفی یا مثبتی که برای این پرسش صادر شود، تأثیرات مهمی در طراحی آثار معماری مترتّب است؛ به بیان دیگر، نحوۀ پاسخگویی به مسئلۀ این تحقیق، به تبعات عملی و اجراییِ مشخصی در حوزۀ انتظام فضایی و هندسیِ آثار معماری منجر میشود؛ برای مثال، برخی جریانهای نظری که به عدم تعیّن معناییِ آثار معماری اعتقاد دارند در حوزۀ طراحی معماری، توصیههایی متناسب با این اعتقاد را تجویز میکنند که از مهمترین آنها کاربست هندسههای غیر جزمی و سیال در طراحی معماری ـفارغ از نوع کاربری بناـ است (نقرهکار و همکاران، 1391: ص 147)؛ چراکه طبق مبانی هستیشناختی و معرفتشناختیِ آنها، اثر معماری فاقد هر نوع معنا و مدلول مشخص است و بالتبع، معمار باید معماری را متنی گشوده انگارد (نسبیت، 1386: ص 150) و شیوههای قدیمی تصور فضایی خود را متحول کند تا معنای این متن/ معماری در فرایندی دائماً باز و پایانناپذیر تصوّر شود.