چکیده:
ﺑﺮرﺳﯽ ﻫﻮﯾﺖ ﺟﻨﺴﯿﺘﯽ در ﮔﻔﺘﻤﺎن ﻓﻤﯿﻨﯿﺴﻢ و ﻓﻀﺎی ﭘﺴﺖ ﻣﺪرن، ﺑﺎ ﺑﻬﺮه ﮔﯿﺮی از ﻧﻈﺮﯾﻪ آﻧﺘﻮﻧﯽ ﻣﻮﺿﻮع اﯾﻦ ﻣﻘﺎﻟﻪ اﺳﺖ .ﺑﺎ « ﭘﯿﺎﻣﺪﻫﺎی ﻣﺪرﻧﯿﺘﻪ » و « ﺗﺠﺪد و ﺗﺸﺨﺺ » ﮔﯿﺪﻧﺰ در ﺑﺎب ﻫﻮﯾﺖ در ﮐﺘﺎب ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﭘﮋوﻫﺶ ﻫﺎی زﯾﺎد و اﻫﺪاف و ﺷﻌﺎرﻫﺎی ﻓﻤﯿﻨﯿﺴﺖ ﻫﺎ ﻣﯽ ﺗﻮان ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺗﻤﺎم ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ ﻫﺎ و اﻗﺪاﻣﺎت ﻫﺎ ﻓﻤﯿﻨﯿﺴﺖ ﻫﺎ ﻧﻪ در دﺳﺘﯿﺎﺑﯽ ﺑﻪ ﻗﺪرت و اﻗﺘﺼﺎد ﺑﻠﮑﻪ در راﺳﺘﺎی ﺷﮑﺴﺘﻦ ﭼﺎرﭼﻮب ﻫﺎی ﻫﻮﯾﺖ ﻣﺘﺼﻠﺐ، اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ و ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ و ﺣﺘﯽ ﺳﯿﺎﺳﯽ و اﻗﺘﺼﺎدی ﺑﻮده اﺳﺖ ﮐﻪ ، اﯾﺴﺘﺎ و ﻣﺘﺄﺛﺮ از ﻋﻮاﻣﻞ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﻣﺤﯿﻄﯽ در ﻗﺎﻟﺐ اﻗﺘﻀﺎء و ذاﺗﯽ ﺟﻨﺲ ﺑﯿﻮﻟﻮژﯾﮑﯽ ﺑﻪ ﺟﺎﻣﻌﻪ در درﺟﻪ اول و در ﻣﺮﺣﻠﻪ ﺑﻌﺪ ﺑﻪ زﻧﺎن ﺑﺎوراﻧﺪه ﺷﺪه اﺳﺖ ﺗﺎ آﻧﺠﺎ ﮐﻪ ﺑﻪ ذﻫﻦ ﻓﺮد ﺧﻄﻮر ﻧﻤﯽ ﮐﺮد ﮐﻪ ﻣﯽ ﺗﻮان ﻫﻮﯾﺖ را ﺑﺎزﺗﻌﺮﯾﻒ و ﺑﺎزﺧﻮاﻧﯽ ﮐﺮد .در ﻓﻀﺎی ﭘﺴﺖ ﻣﺪرن و اﻧﮑﺎر ﻓﺮارواﯾﺖ ﻫﻮﯾﺖ ﻧﯿﺰ از ﺟﻤﻠﻪ ﻣﻘﻮﻻﺗﯽ ﺑﻮد ﮐﻪ ﺑﻪ ﺳﯿﺎﻟﯿﺖ ﻣﻮرد ﻧﻈﺮ ﻓﻤﯿﻨﯿﺴﺖ ، ﻫﺎ ﻫﺎ دﺳﺖ ﯾﺎﻓﺖ .ﺣﺎل آﯾﺎ ﺑﺎ وﺟﻮد ﺗﺤﻘﻖ ﻓﻀﺎی ﭘﺴﺖ ﻣﺪرن، ﮔﻔﺘﻤﺎن ﻓﻤﯿﻨﯿﺴﺘﯽ ﭼﯿﺰ ﺟﺪﯾﺪی ﺑﺮای ﻃﺮح و ﺑﺤﺚ ﺧﻮاﻫﺪ داﺷﺖ ﮐﻪ ﻣﻬﻤﺘﺮ از ﻫﻮﯾﺖ ﺑﺎﺷﺪ، ﯾﺎ ﺑﺎﯾﺪ در اﯾﻦ ﻓﻀﺎ ﭘﺮوﻧﺪه ﻓﻤﯿﻨﯿﺴﻢ را ﺑﺴﺖ.
a
خلاصه ماشینی:
با مطالعه پژوهش هاي زياد و اهداف و شعارهاي فمينيست ها مي توان گفت که تمام فعاليت ها و اقدامات ها فمينيست ها نه در دستيابي به قدرت و اقتصاد بلکه در راستاي شکستن چارچوب هاي هويت متصلب ، ايستا و متأثر از عوامل مختلف محيطي ، اجتماعي و فرهنگي و حتي سياسي و اقتصادي بوده است که در قالب اقتضاء و ذاتي جنس بيولوژيکي به جامعه در درجه اول و در مرحله بعد به زنان باورانده شده است تا آنجا که به ذهن فرد خطور نمي کرد که مي توان هويت را بازتعريف و بازخواني کرد.
هويت ، فمينيسم ، پست مدرن ، جنسيت مقدمه در مطالعه تاريخچه و فعاليت جنبش هاي زنانه و در رأس آن ها جنبش فمينيستي حاکي از اين امر است که همه جنبش ها بويژه جنبش فمينيستي در راستاي تغيير و تبديل هويت هاي زنانه اي بوده که يا به تبع فطرت و ذات زنانه و يا در چتر فرهنگ ها، آداب و رسوم ، سنت ها، اسطوره ها، شرايط اقليمي ، اقتصادي و سياسي چارچوب هويتي به خودي گرفته بودند.
هويت ما برخلاف گذشته که عادات و سنت ها آن را شکل ميداد، در جامعه مدرن بايد دائما طراحي شود و اين زمينه را براي شک و احساس پوچي فراهم مي کند ولي در عين حال امکان انتخاب سبک زندگي را هم براي ما بيشتر فراهم ميکند (گيدنز، ١٣٨٧: ٨٢-٨١).
در دنياي امروز، نماي ظاهري به عنوان يکي از عناصر مرکزي درآمده که افراد به صورت بازتابي از خود ارائه ميدهند و کردار افراد بشدت تحت تأثير کثرت يابي محيط هاي گوناگون قرار گرفته است که اين باعث خرد شدن فرد ميشود و به صورت خودهاي متعدد در جامعه در ميآيد و همچنين باعث بحران هويت فرد مي شود (گيدنز، ١٣٨٧: ٨٤).