چکیده:
همزیستی با یک اصل مونث یا مذکر در جسم و جان مرد و زن از دیرباز مورد توجه بوده است؛ اگرچه در برخی موارد این دیدگاه مستور مانده است، اما برخی از پژوهشگران چون یونگ با تعبیر «آنیما» و «آنیموس» از این دو اصل، سعی در مطرح کردن آن در علوم انسانی داشتهاند. در قصّههای عامیانه و متون داستانی کهن، نمودهای این دو اصل در قالب رمانسها نمایان است. یکی از این جلوههای کهنالگویی، حضور برخی شخصیتهای تا حدودی در سایه است که از آن به «دایه» تعبیر میشود. حضور او در مراحل ابتدایی رشد قهرمانان قصّهها و نیز برخی کنشهای مثبت و منفی از سوی او، بیانگر جلوه کهنالگویی آنیمایی وی در ذهن و ضمیر گزارندگان قصّه است. این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی و مطالعه کتابخانهای به انجام رسیده است. مسئله محوری این است که دایه بهعنوان یک آنیما چه کنشهای آنیمایی انجام میدهد، نقش محوری او در چه ویژگیای نهفته است و اینکه نقشهای آنیمایی او یکدست و ایستاست یا دو قطبی است. با بررسی این قصّهها نه نقش از دایه نشان داده شده است که در این میان شش نقش مثبت و سه نقش منفی است؛ ازجمله: تربیت و ترضیع، واسطگی و دلالی، محرم اسرار شاهزاده بودن، کاردانی و چارهگری، شفاعت و پایمردی، کارگزاری شب زفاف، افسونگری، جادوگری و طلسم گذاری، اطلاعرسانی و مدیریت خرابات. از میان این کردارها، تربیت و پرورش بهعنوان آنیمای مثبت بیشترین بسامد و از میان آنیمای منفی، جادوگری و طلسم بیشترین بسامد را داشته است. در بخش ویژگیهای مثبت آنیما، واسطگی و دلالگی، محرم اسرار، کاردانی و چارهگری، شفاعت و پایمردی و کارگزاری شب زفاف همه در ذیل ویژگی «میانجی»گری آنیما قرار میگیرد. ملاک انتخاب داستانها، حضور و نقش دایه در آنهاست. از میان قصّههای عامیانه بلند، قصّههای سمکعیّار، ابومسلمنامه و حسینکرد را به دلیل بلند بودن داستان، تنوع بنمایهها و نیز بسامد بالای حضور دایه در آن گزینش کردهایم.
خلاصه ماشینی:
آنجـا کـه دایـه نقـش مثبـت میگیرد، به تکامل جسمانی و فیزیکی قهرمان کمک میکند و آنگاه که نقش منفی ایفا میکنـد، قهرمـان را از فراروی و تکامل و تعالی بازمیدارد، چنانکه خواهیم دید در این داستان ها دایه تا مرحلـۀ «رضـاع » نقشی مطلوب دارد و چه بسا حضور وی برای قهرمان از هرچیزی بایسته تر است ، اما همین دایه آنگـاه که در جلوه هایی همچون جادوگری، روسپیگری و «مانع آفرینی» خود را نشان میدهد، بـرای قهرمـان مشکل ساز میشود.
دایه یا به منظور پاسداری از جـان شـاهزادگان برچیـزی افسـون مـیخوانـد؛ چنـان کـه در ابومسلم نامه دایۀ دختر قیصر روم برای حفاظت از جـان او، در چـاهی بـر نردبـانی طلسـمی گذاشـته است (طرسوسی، ج ١، ١٣٨٠: ٢٥٧) این دایه نیز همچون دیگـر دایگـان جـادوگر، بـه دسـت یکـی از قهرمانان عیار قصه (شیبو) کشته میشود (همانجا: ٢٥٨).
دایـه بـه عنوان جلوه ای از آنیما در دو قطب مثبت یا منفی در این داستان ها ایفای نقـش کـرده اسـت ؛ بـا بررسـی ایـن قصه ها نه نقش از دایه نشان داده شده است که در این میان شش نقش مثبت و سه نقـش منفـی اسـت ؛ ازجمله ویژگیهای مثبت آنیمایی او: تربیت و ترضیع ، واسطگی و دلالی، محرم اسـرار شـاه زاده بـودن ، کاردانی و چاره گری، شفاعت و پایمردی، کارگزاری شب زفاف است و جلوه های منفی آنیمـایی او در افسون گری، جادوگری و طلسم گذاری، اطلاع رسانی و مدیریت خرابات نشان داده شده اسـت .