خلاصه ماشینی:
"من در زبان نوین شعر خویش، شدیدیا بر به اصل آهنگ (embtyR) پایبند و در تداوم دینامیک صوری کلمات به کمیت و ریتم embtytR te etitnauQ) احترام میگذارم، لیکن از شیوه مقطع ehcahelytS و تقطیع شعر(تاکید بر شعر سپید) گریزانم، و این گریز، نوعی بارگشت به آینده است، یعنی جنبش در زبان و قیام در کلام، چنانکه در پویه زبان امروزی، راهی نو باشد و نه اختناقی بستهتر از تکرار و عادت.
جارو کردن خانه زبان دیگران حرفه عمومی شاعران نسلهای نوین شده است، و به همینطور است که میبینیم بعد از این چند چهره مشخص دیگری حضوری در نبوغ رخ نداد.
بیدار خوابی سیمرغاو که از من خسته دیریست رفته تا محال:نه بازش در آینده خواهید دید، نه یادش در انجماد جهان، اما به دریا بگو بر کرانه من، هیچ زورقی مجال مردن نمییابد.
او که از من خسته دیریست رفته تا محال، دعای بیدل و دست هزار دریا بود، آه که کمتر کبوتری چنین در چاه گریهها، زبان مغازله در غیظ دشنه خوانده است."