چکیده:
غایتمندی فاعل یا یک شیء، یکی از مهمترین مباحث فلسفی و کلامی است که از شاخصترین فروعات آن، مسئله غایت داشتن افعال الهی است. فخر رازی استدلالهای متعددی در ابطال غایت داشتن خداوند اقامه مینماید که در سه دسته بیان میشوند. در دسته اول، غایتمندی خدا با برخی از اوصاف او مانند کمال یا قدرت مطلق بودن و حادث بودن فعل ناسازگار است و در دسته دوم، با برخی از اوصاف انسان مانند محدود بودن دایره سوال، متناهی بودن در فهم و مجبور بودن. دسته سوم نیز غایتمندی را موجب ایجاد پارادوکس میدانند.
در پژوهش حاضر در ضمن نقد هر یک از برهانها، این نتیجه حاصل شد که در بیشتر استدلالها، نظریه معتزله در مورد غایتمندی زائد بر ذات ابطال شده است، نه غایتمندی ذاتی؛ آن گونه که فلاسفهای مانند ابن سینا مطرح کردهاند.
خلاصه ماشینی:
ناسازگاری غایتمندی با تبعیت نکردن عالی از غایات سافل از دیدگاه معتزله، غایت و غرض خداوند در افعال خویش مصالح انسانی و نفع رساندن به آنهاست؛ به گونهای که اگر فعلی از نظر عقلی قبیح باشد یا اینکه نسبت به انسانها ضرر داشته باشد، خداوند آن را انجام نخواهد داد (عبدالجبار، 1962: 1/40).
از نظر فخر رازی تعلق قدرت الهی جهت خلقت و آفرینش موجودات، از اغراض انسانی و رعایت مصالح او تبعیت نمیکند (رازی، 1420: 26/320)؛ زیرا با قادر مطلق بودن خداوند و عدم تبعیت عالی از سافل در تناقض است.
در نقد این مطلب بایستی بیان نمود که خیرات بالذات غایت خالق هستیبخش در خلقت عالم هستند ولی لازمه آنها وجود برخی از شرور در مواردی اندک است؛ مانند اینکه آتش بالذات برای رفع حاجتهای انسانی خلق شده است، ولی در مواردی نیز به او زیان میرساند؛ مثلا لباس یا دست او را میسوزاند.
در صورتی که تعلق قدرت خداوند در ازل به ایجاد ممکنات، حالت ضروری و وجوب داشته باشد، به دلیل بینیازی از علت در مورد موجود قدیم، افعال او دارای غرض و غایت نخواهند بود (همو، 1420: 4/81).
نقد: این استدلال فخر رازی طبق مبانی کلامی او صحیح نیست؛ زیرا که از نظر او خداوند قدیم است، ولی عالم را در زمان خاصی خلق مینماید (همو، 1407: 4/307).
نقد: این دلیل اثبات مینماید که خداوند در افعال خویش غایت زائد بر ذات یا غایتی که به جهت مصالح و مفاسد انسانها باشد، ندارد.