چکیده:
یکی از مهم ترین موضوعاتی که در سا لهای اخیر ذهن دانش پژوهان، سیاست گذاران فرهنگی و
آموزشی و حتی مقامات عالی کشور را به خود مشغول کرده، زمینه سازی برای تولید دانش بومی و
نیل به چنین دانشی است. دانش روابط بین الملل نیز از این دغدغه جدا نبوده و همیشه این بحث
وجود داشته که تا چه حد تولید دانش بومی در این رشته صورت گرفته است. یکی از پای ههای تدوین
نظریه های بومی روابط بین الملل، توجه به سنت های فکری در طول تاریخ یک کشور است. سعدی
از جمله شاعران ایرانی است که در نظم و نثر خود به حوزه ی سیاست و حکومت توجه نشان داده
است. بر این اساس، سوال اصلی پژوهش این است که نگاه سعدی به جهان و روابط با سایر دول تها
در قالب کدام سنت نظری جای م یگیرد؟ هدف از انجام این پژوهش، شناخت و معرفی سرمای ههای
فکری و اندیشه ای ایرانیان برای بهره گیری در تولید نظریه های بومی روابط بین الملل در آینده است.
فرضی هی پژوهش- همان گونه که در تصویرساز یهای انجام شده از سعدی در جامعه وجود دارد- بر
تعلّق وی به نظریه ی لیبرالیسم )شاخه آرمانگرایی( تاکید دارد. برای آزمون فرضیه، از روش مقایسه ای
استفاده شده است. یافت ههای پژوهش نشان می دهد که از مجموع نظریه های طرح شده در قرن بیستم،
دو سنت واقع گرایی و آرمان گرایی را ب هخوبی می توان در آثار سعدی یافت. آنچه سعدی را در این میان
متمایز می سازد، سیر اندیشه ی وی از واقع گرایی یا آرمان گرایی محض به سوی واق عگرایی عمل گرایانه
است که در کمتر اندیشمند و نظریه پردازی مشاهده م یشود.
خلاصه ماشینی:
بـر ايـن اسـاس ، سـؤال اصلي پژوهـش اين اسـت که نگاه سـعدي به جهـان و روابـط با سـاير دولت ها در قالـب کـدام سـنت نظ ـري جـاي ميگيـرد؟ هـدف از انجـام اين پژوهـش ، شـناخت و معرفي سـرمايه هاي فکـري و انديشـه اي ايرانيـان بـراي بهره گيـري در توليـد نظ ريه هـاي بومـي روابـط بين الملـل در آينـده اسـت .
بـر ايـن اسـاس ، سـؤال اصلـي پژوهـش حاضر اين اسـت که نگاه سـعدي بـه جهـان پيرامون و روابـط بـا سـاير دولت هـا در قالـب کدام سـنت نظ ـري جـاي ميگيرد؟ در انديشـه ي سـعدي چـه مبانـي فکـري براي خلـق نظ ريات بومي روابـط بين الملـل در ايران وجـود دارد؟ فرضيه ي اصلـي پژوهـش ، سـعدي را يـک پيـرو راسـتين ليبراليسـم )از شـاخه ي آرمان گرايـي( ميداند؛ همان گونـه کـه اکثـر ايرانيـان او را بـا اشـعار صلح آميـز و دعـوت بـه اخـلاق ميشناسـند.
مـرور مقـالات و کتاب هـاي انگليسـي نيـز حاکـي از اين اسـت کـه جز ترجمه و تفسـير گلسـتان و بوسـتان بـه زبـان انگليسـي )١٩٨٦ ,Titley and Waley(، تعريـف و تمجيـد از آن به عنـوان اثـري فاخـر در حـوزه ي ادبيـات جهـان )١٩٥٨,Inglis( و نيز مقايسـه ي ادبي گلسـتان و بوسـتان بـا آثـار مشـابه خارجـي )٢٠١٦ ,Mohyeddin Ghomshei ;١٩٩٤ ,Arberry( بـه وجـه انديشـه اي سـعدي در حـوزه ي سياسـت و روابـط بين الملـل هيـچ توجهـي نشـده اسـت .