چکیده:
امروزه نگرش به سیاست نیازمند تحول جدی است تا روشن شود که سیاست در خدمت انسان و کرامت او باشد یا انسان در خدمت سیاست باشد، اگرچه هویتش به تاراج برده شود و جسم و جانش برای سیاستهای کلان نادیده انگاشته شود. یکی از معماهای دسترسی به صلح جهانی نیز در همین نکته نهفته است. وقتی جان، اخلاق و کرامت انسان مورد توجه قرار گیرد و سیاست پدیداری انسانی و در خدمت کرامت او لحاظ شود، میتوان با اتکا به حقیقت مشترک انسانی به همزیستی عمیق انسانها رسید. همزیستیای که نه از روی مصلحت، بلکه از روی حقیقت انسان و ارزشهایی اخلاقی انسانی باشد که از این حقیقت برمیخیزد. خواجه نصیر با الهام از مکتب شیعی و با اتکا به ارزشهای انسانی، علم و شرایط حاکم تلاش میکند تا چنین نگاهی به عرصه سیاست داشته باشد و آن را ابزاری برای تعالی اخلاقی و علمی انسانها قرار دهد و صلح جهانی را با اتکا به آن در دسترس بداند.
خلاصه ماشینی:
خواجه نصیر با الهام از مکتب شیعی و با اتکا به ارزشهای انسانی، علم و شرایط حاکم تلاش میکند تا چنین نگاهی به عرصه سیاست داشته باشد و آن را ابزاری برای تعالی اخلاقی و علمی انسانها قرار دهد و صلح جهانی را با اتکا به آن در دسترس بداند.
هر کس در فکر آن است که با رفتارهای فردی، خود را از عذاب اخروی وارهاند، در حالی که حکمای اسلامی، از جمله خواجه طوسی، به اخلاق اجتماعی توجه بیشتری داشتند و سعادت را نه یک امر فردی، بلکه یک امر کلان اجتماعی تفسیر میکردند؛ یعنی رشد فضایل اخلاقی و دستیابی به سعادت دنیوی و اخروی تنها در پرتو اصلاح زندگی جمعی ممکن و میسر میشود.
نکته مهم اینکه این محبت و صلح اجتماعی نهتنها امر ذاتی برای انسان است، بلکه آدمی در امور اختیاری نیز به این زندگی جمعی و محبت به دیگران نیازمند است؛ چون فضایل اخلاقی متعدد و مختلف است و انجام همه آنها و وصول به سعادت از عهده یک فرد انسانی خارج است.
خواجه حکومت مبتنی بر انتخاب مردم را حکومت احرار مینامد و غایت آن را حریت معرفی میکند (طوسی، 1367: 549) و از سیاست اخیار هم سخن میگوید که غایت آن رساندن جامعه به سعادت و غایات اخلاقی است (همان: 549)؛ اما در هر صورت، شرط اساسی برای رئیس جامعه، چه مستقیم از سوی مردم انتخاب شود و چه غیر مستقیم، این است که حکیم باشد.