چکیده:
محمد عابد الجابری، فیلسوف پرآوازه مراکش، با تالیفات بسیار خود در حوزههای متعدد علوم انسانی توانست جایگاه قابلتوجهی در جهان عرب و بخشهایی از جهان غرب به دست آورد. وی معتقد بود جهان عرب از قرون طلایی ابتدایی خود بسیار فاصله گرفته و در بحرانهای اخلاقی و فرهنگی و اقتصادی غوطهور است؛ از این رو با بررسی میراثهای پنجگانه ایرانی و یونانی و صوفیانه و اسلامی خالص و عربی خالص نتیجه گرفت که تمام عقبماندگیهای جهان عرب ریشه در تفکرات میراث ایرانی (اردشیر) دارد که در قالب آموزههای دو مذهب ساختگی تشیع و تصوف، به مانند دو تیغه قیچی، اخلاق عربی را به تباهی کشاندند. در این مقاله پس از گزارش اجمالی از ادعاهای جابری درباره تصوف ــ از جمله ریشه داشتن زهد صوفیان در دنیاگریزی مانویان و پیوند میان تصوف و تشیع و ریشه داشتن ولایت صوفیانه در ولایت و امامت شیعی و تاثیر میراث ایرانی در احوال و مقامات صوفیه و چگونگی تاثیر آنها در اخلاق عربی ــ این ادعاها را بررسی و نقد میکنیم.
خلاصه ماشینی:
وی معتقد بود جهان عرب از قرون طلایی ابتدایی خود بسیار فاصله گرفته و در بحرانهای اخلاقی و فرهنگی و اقتصادی غوطهور است؛ از این رو با بررسی میراثهای پنجگانه ایرانی و یونانی و صوفیانه و اسلامی خالص و عربی خالص نتیجه گرفت که تمام عقبماندگیهای جهان عرب ریشه در تفکرات میراث ایرانی (اردشیر) دارد که در قالب آموزههای دو مذهب ساختگی تشیع و تصوف، به مانند دو تیغه قیچی، اخلاق عربی را به تباهی کشاندند.
در این مقاله پس از گزارشِ اجمالی از ادعاهای جابری درباره تصوف ــ از جمله ریشه داشتن زهد صوفیان در دنیاگریزی مانویان و پیوند میان تصوف و تشیع و ریشه داشتن ولایت صوفیانه در ولایت و امامت شیعی و تأثیر میراث ایرانی در احوال و مقامات صوفیه و چگونگی تأثیر آنها در اخلاق عربی ــ این ادعاها را بررسی و نقد میکنیم.
سخن کوتاه اینکه جابری معتقد است میراث ایرانی توانست با اسلامی کردن ارزشهای کسرایی، مانند زهد و دنیاگریزی مانویان، اخلاق اطاعت و استبداد و اخلاق فنا که در مذهب ساختگی تصوف تجلی پیدا کرد و پیوند میان آن و مذهب تشیع اخلاق عربی را به تباهی ببرد؛ از این رو تنها راه نجات اخلاق عربی از انحطاط این است که از معرفتها و ایدئولوژیهای مشرق عربی، مانند تشیع و تصوف، جدا شود و به مغرب عربی و سلف صالح بازگردد.
جابری در حالی ریشه زهد صوفیان را بیشتر در میراث ایرانی میداند که با بررسی ادیان الهی چون مسیحیت، یهودیت و اسلام و آیین بودا و حتی حکمتهای یونان باستان، مانند حکمت اسکندرانی افلوطین (Capleston: 1966: 463-75)، بهروشنی میتوان دریافت که زهد و دنیاگریزی از آموزههای اصلی آنها است و منحصر به میراث ایرانی نیست.