چکیده:
دورهی ایران باستان قبل از اسلام، از مهمترین ادواری است که در شناخت سیر تحول اندیشهی امنیتی ایران موثر است. با این وجود، پژوهشهای اندکی در اینزمینه صورت پذیرفته است. شاهنامهی فردوسی از جملهی متونی است که پژوهش در آن میتواند گوشهای از اندیشهی امنیتی ایران دورهی باستان را آشکار کند؛ این مقاله درصدد است وجوه امنیتی شاهنامه را بررسی نماید. سوال اصلی مقاله این است که چه گزارههایی در شاهنامهی فردوسی بر امنیت اشاره دارند؟ برای پاسخ به این پرسش، از روش استنباطی در چارچوب مولفههای هفتگانهی برگرفته از مکاتب و نظریههای امنیتی در بستر دو پارادایم "امنیت متعالیه" و "امنیت متدانیه" استفاده شده است. مهمترین یافتهی مقاله آن است که در شاهنامهی فردوسی گزارههایی را میتوان یافت که به هریک از مولفههای هفتگانهی متعالیه و متدانیهی مفهوم امنیت: ابعاد، مرجع، سطوح، خودی و غیرخودی، روشهای تحصیل امنیت و راهکارهای استراتژیک امنیتی اشاره دارند.
خلاصه ماشینی:
سوال اصلي مقاله اين است که چه گزاره هايي در شاهنامه ي فردوسي بر امنيت اشاره دارند؟ براي پاسخ به اين پرسش ، از روش استنباطي در چارچوب مؤلفه هاي هفتگانه ي برگرفته از مکاتب و نظريه هاي امنيتي در بستر دو پارادايم "امنيت متعاليه " و "امنيت متدانيه " استفاده شده است .
مهم ترين يافته ي مقاله آن است که در شاهنامه ي فردوسي گزاره هايي را مي توان يافت که به هريک از مؤلفه هاي هفتگانه ي متعاليه و متدانيه ي مفهوم امنيت : ابعاد، مرجع ، سطوح ، خودي و غيرخودي ، روش هاي تحصيل امنيت و راهکارهاي استراتژيک امنيتي اشاره دارند.
چو بر دين کند شهريار آفرين برادر شود شهرياري و دين نه بي تخت شاهيست ديني به پاي نه بي دين بود شهرياري به جاي دو ديباست يک در دگر بافته برآورده پيش خرد تافته نه از پادشا بي نيازست دين نه بي دين بود شاه را آفرين چنين پاسبانان يک ديگرند تو گويي که در زير يک چادرند نه آن زين نه اين زان بود بي نياز دو انباز ديديمشان نيک ساز چو باشد خداوند راي و خرد دو گيتي همي مرد ديني برد چو دين را بود پادشا پاسبان تو اين هر دو را جز برادر مخوان چو دين دار کين دارد از پادشا مخوان تا تواني ورا پارسا هرآن کس که بر دادگر شهريار گشايد زبان مرد دينش مدار مهرآبادي (١٣٧٩) در شرح ابعاد فوق مي نويسند: چون شهرياري بر کيش باشد، ديگر پادشاهي و کيش با يک ديگر برادر گردند.