چکیده:
«تاویل» یکی از اصلیترین فرآیندهای ذهن و تفکر انسان است. رهیافت تاویل، به معنای عبور ضابطهمند از ظواهر اخبار و کشف معانی باطنی ورای الفاظ، یکی از شیوههای موثر در فهم آموزههای کلامی ماخوذ از متون قرآنی و روایی است که در بین اندیشمندان مسلمان، موافقان و مخالفان زیادی دارد. در این میان رویکرد سلبی علامه مجلسی به فرایند تاویل از جهت روششناسی کلامی، درخور تامّل و بازنگری بوده و کمتر مورد عنایت پژوهشگران و صاحبنظران واقعشده است. علامه مجلسی- به دلایلی که تبیین شده- در مسئله تاویل آیات و روایات به شدّت اهل احتیاط و اجتناب بوده است. در این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی سعی شده است ضمن بیان چیستی تاویل و ضرورت آن، رویکرد علامه مجلسی به این روش در فهم دین، با ارائه شواهدی گویا از آثار او تحلیل شود. رواج اخباریگری و تاثیر آن بر اندیشه مجلسی، پیدایش فرقه متصوّفه و تاویلهای بیضابطه آنها از متون دینی، اعتقاد به عدم حجیّت و استقلال عقل در درک مقاصد شریعت و زمینههای اعتقادی-سیاسی از مهمترین عوامل و زمینههای پرهیز علامه مجلسی از تاویل شناختهشده است.
خلاصه ماشینی:
(آل عمران :٧) چنان که پيداست کلمۀ تأويل در قرآن از طيف معنايي گسترده اي برخوردار است ، به طوري که هم درباره واقعيات عيني به کار ميرود و هم در مورد مفاهيم ذهني و تلاش عقلي که ميتواند مقصود و مراد نهايي متکلم از کلام خود را بيان کند، اما به نظر ميرسد در تحليل مفهومي تأويل قرآني در آيات نامبرده ، دقيق تر آن است که بگوييم منظور از تأويل ، يک امر زباني صرف و فرآيند لفظي شبيه تفسير يا حتي معناي خلاف ظاهر نيست ، بلکه تأويل يک حقيقت عيني و خارجي است ؛ بدين معنا که تأويل قرآن ، حقايقي است که الفاظ کتاب از آن خبر ميدهند؛ حقايقي که قرآن از آنجا نشئت گرفته است ؛ حقايق متعالي و بلندي که در کسوت الفاظ و در قالب کتابي ملفوظ تنزيل يافته و اين الفاظ حاکي از آن حقايق است .
وي با اينکه قائل به ذوبطون بودن عبارات و متون ديني بوده و به وجود معاني باطني و عميق در وراي الفاظ و ظواهر اخبار معتقد است اما با انحصار آنها در قلمرو عصمت - و محدود ساختن فهم و درک باطني آيات و روايات در دست ائمه اطهارع - عملا باب تأويل را به روي غيرمعصومان -جز در موارد اضطرار- بسته است .
به هرحال او به خلاف بسياري از فيلسوفان ، عارفان ، متکلمان و حتي محدثان به تأويل و تأويل گرايان ، روي خوش نشان نداده و ضمن تخطئه و نکوهش آنها، تأويلات ايشان از برخي مسائل ديني و کلامي را ناموجه و بلا ضرورت دانسته است (مجلسي، ١٣٦٢، ج ٧: ٢٥٣) حال ، پس از روشن شدن جايگاه و لزوم اخذ تأويل به مثابه روش صحيح براي فهم مقاصـــد دين ، بايد به دنبال کشـــف علل و زمينه هاي فردي، اجتماعي و تاريخي تأويل گريزي علامه مجلسي در فهم مقاصد ديني بود.