چکیده:
مقاله حاضر به بررسی روابط ایران و آلمان از آغاز دوره پهلوی تا پایان جنگ جهانی دوم
(۱۳۲۶-۱۳۰۶هش) میپردازد. این روابط در طی دوره مذکور با فرازونشیبهای زیادی همراه
بوده است. بهطورکلی بعد از رویکارآمدن رضاشاه و در نتیجه اتخاذ سیاست گرایش به نیروی
خارجی سوم و اجرای برنامههای نوسازی از سوی وی و نیز مسئله بازسازی خرابیهای ناشی
از جنگ جهانی اول در آلمان؛ روابط دو کشور در زمینههای مختلف گسترش یافتء تا این که
در مقطع زمانی جنگ جهانی دوم به قطع روابط انجامید. در این پژوهش ابتدا خلاصهای از
روابط ایران و آلمان تا قبل از بهقدرترسیدن رضاشاه بیان میشود» سپس این روابط در دوره
حکومت این پادشاه مورد بررسی قرار میگیرد و در ادامه» به چگونگی روابط دو کشور در
مقطم زمانی جنگ جهانی دوم پرداخته میشود. لازمبهذکر است که در این مقاله از روش
توصیفی --تحلیلی استفاده شده است.
خلاصه ماشینی:
به طورکلي بعد از روي کارآمدن رضاشاه و در نتيجٔە اتخاذ سياست گرايش به نيروي خارجي سوم و اجراي برنامه هاي نوسازي از سوي وي و نيز مسئله بازسازي خرابي هاي ناشي از جنگ جهاني اول در آلمان ، روابط دو کشور در زمينه هاي مختلف گسترش يافت ، تا اين که در مقطع زماني جنگ جهاني دوم به قطع روابط انجاميد.
دو کشور ايران و آلمان نيز در طي دوران حکمراني رضاشاه پهلوي در سال هاي ١٣٠٤ تا ١٣٢٠ با توجه به چنين مسئله اي با يکديگر در زمينه هاي مختلف سياسي ، اقتصادي ، فرهنگي و نظامي رابطه برقرار کرده بودند و هر يک اهدافي خاص از برقراري اين ارتباط داشته اند.
تا پيش از جنگ جهاني اول ، دو دولت انگليس و روسيه قدرت هاي تأثيرگذار در ساختار سياسي ايران بودند، اما پس از جنگ و با گسترش مناسبات ايران و آلمان ، به تدريج حضور آلماني ها نيز در کنار دو قدرت پيش گفته افزايش يافت (پيرا، ١٣٧٩: ٥) و به عنوان قدرت يا نيروي سوم ، جاي پايي در ايران براي خود پيدا کرد.
با شروع جنگ جهاني اول در سال ١٩١٤ ايران علي رغم اعل م بي طرفي ، اميدوار بود که با کمک آلمان بتواند خود را از شر مداخل ت روسيه و انگليس نجات دهد و در مقابل ، آلمان نيز قصد داشت ايران را به نفع خود وارد جنگ نمايد؛ در اين دوران ، تبليغات و فعاليت آلماني ها در ايران عليه روسيه و انگليس شدت يافت و به تحريک و تجهيز عشاير و ايل ت جنوب کشور پرداختند.