چکیده:
افلاطون و فلوطین، بهعنوان دو تن از تاثیرگذارترین فیلسوفان دوره کلاسیک، توجه ویژهای به شهود داشتهاند. تفاوتهایی که این دو در مباحث فلسفی مختلف دارند، موجب میشود که نگاه واحدشان به شهود را مورد تردید قرار دهیم. مسئله جدی جستار حاضر این است که شهود در نظر هر یک از این دو فیلسوف به چه معناست، با چه روشی حاصل میشود، چه ویژگیهایی دارد و به کدام امور تعلق میگیرد؟ پاسخ این پرسش، که در پایان روشن خواهد شد، این است که شهود برای هر دوی ایشان آگاهی بیواسطهای است که برای عقل انسان رخ میدهد؛ درحالیکه هم افلاطون و هم فلوطین فعالیتهایی را برای حصول شهود عقلانی به سالکان توصیه میکنند که عمدتا بر دو نوع فعالیتهای ممارستی عقلی و فعالیتهای مربوط به تزکیه نفس هستند. همچنین در پایان بدین نتیجه رهنمون خواهیم شد که، علیرغم تفاوتهای چشمگیر این دو فیلسوف در مشی فلسفی و نحوه بیان مطالب، مراد هر دوی ایشان از شهود، امری واحد است که با رعایت دو جنبه نظری و عملی حاصل میشود.
خلاصه ماشینی:
مسئلۀ جدی جستار حاضر این است که شهود در نظر هر یک از این دو فیلسوف به چه معناست، با چه روشی حاصل میشود، چه ویژگیهایی دارد و به کدام امور تعلق میگیرد؟ پاسخ این پرسش، که در پایان روشن خواهد شد، این است که شهود برای هر دوی ایشان آگاهی بیواسطهای است که برای عقل انسان رخ میدهد؛ درحالیکه هم افلاطون و هم فلوطین فعالیتهایی را برای حصول شهود عقلانی به سالکان توصیه میکنند که عمدتا بر دو نوع فعالیتهای ممارستی عقلی و فعالیتهای مربوط به تزکیۀ نفس هستند.
شهود مورد بحث در حالت اخیر مسامحتا قلبی نامیده میشود و اصطلاح دقیقتر در مورد آن «شهود عملی» یا عرفانی است؛ توضیح اینکه اساسا افلاطون فعل عقلانی مبتنی بر علوم چهارگانه عقلی و تمرین و ممارست در این عرصه را شرط لازم برای حصول شهود عقلانی قلمداد میکند و از فحوای کلامش برمیآید که معتقد است انسان پس از تلاشهای عقلانی طولانی میتواند امیدوار باشد که به شهود عقلانی مثل دست یابد.
(نامۀ هفتم، 341) فلوطین هم با توجه به اینکه متعلق شهود را امری میداند که به روح نزدیکتر است تا بدن (فلوطین، 1366: 1/62) و بنابراین امری غیرمادی است، نمیتواند معتقد به حصول تدریجی و استدلالی شناخت شهودی باشد؛ بلکه تنها مقدماتی را برای تحققش لازم میشمارد.
(فلوطین، 1366: 2/692) این مطالب تنها یک بخش از مقدمات حصول شهود در اندیشۀ افلاطون و فلوطین را نشان میداد؛ درحالیکه این دو فیلسوف، انجام برخی فعالیتهای عملی را هم برای تحقق دانش شهودی ضروری میدانند.