چکیده:
بنمایههای راهبرد هرمنوتیکی گادامر متاثر از فلسفه یونان و بهویژه دیالوگ و گفتگوهای افلاطونی است. اما درحالیکه به عقیده افلاطون، حقیقت از راه روش و آن هم از طریق دیالکتیک قابل حصول است، به عقیده گادامر حقیقت با اینکه از راه دیالکتیک حاصل میشود از راه روش بهدست نمیآید. در این مقاله تلاش خواهیم کرد تا از رهگذر اندیشه هرمنوتیکی گادامر به تاثیرپذیری وی از اندیشه افلاطون و نقاط اشتراک و افتراق وی با افلاطون بپردازیم.
خلاصه ماشینی:
درک مؤلفههای اندیشههای یونانی و احیا و بهکارگیری آنها برای گادامر اهمیت فوقالعادهای داشته و بسیاری از عناصر مهم اندیشه وی مانند دیالکتیک، دیالوگ و حقیقت، ملهم از این حوزۀ تفکر است؛ چنانچه خود میگوید: «از فلسفۀ باستان بود که کل فلسفه و تاریخ آن بر من آشکار شد.
درست همانطورکه هایدگر بیان میکند هستی انسان وجود دارد و این هستی انسانیbeing)) صرفا در رابطه با هستی beings)) میتواند فهمیده شود، گادامر خاطر نشان میسازد که افلاطون فلسفه را به مثابۀ تحقیقی برای عقل ارائه میدهد که هرگز از آن تعدی نمیکند.
لذا «بر خلاف هایدگر که در «هستی و زمان» خود اعلام کرد دیالکتیک افلاطون مایه سرشکستگی و شرمساری فلسفی است که ارسطو هم بیدرنگ آن را مردود اعلام کرد، گادامر میگوید دیالکتیک تنها صورت ضروری تأمل فلسفی است که بخش اساسی زندگی آدمی را تشکیل میدهد و هگل این نکته را در اعماق وجود تاریخ انسان یافت.
گادامر نیز فرونسیس را سنگ بنای هرمنوتیک فلسفی خود قرار میدهد؛ به عقیده گادامر، در مخالفت با ارسطو، افلاطون به نحو آشکاری میاندیشد که این فرونسیس یک جنبه یا جزء نظری دارد و ازاینرو عقل عملی از دانش نظری مجزا نیست.
Keywords: Hermeneutics, dialectic, method Merleau-Ponty’s the Lived Body and Body’s Position in Transhumanism philosophy Yashar Karimi Hossein Ardlani The French phenomenology philosopher, Maurice Merleau-Ponty fellow of earlier phenomenology philosophers’ thoughts about human perception, said being and living are the most important ways to understand human perception.